میرجهان. در مورد سرگذشت جهان ذیل «میرعماد» سخن خواهیم گفت اما در مورد آشکار شدن سیادت نوادگان میرجهان قابل ذکر است پس از آن که میرعماد و برادرش میرجهان یک یا دو افغانی را در جشوقان کشتند، میرعماد به حسن آباد و میرجهان به محمدآباد فرار کرد. ظاهراً میرجهان برای این که شناسایی نشود و نیز به جهت شایعه ی این که افغانی ها سیدها را میکشند، سیادت خود را اظهار نکرد و حتی پس از رفتن افغانی ها از ایران، باز هم سیادتش را به دیگران نگفت. شاید به این دلیل نگفته که وقتی شخصی مدت ها به عنوان سید شناخته نشد، اگر یک باره ادعای سیادت کند، معمولاً دیگران به آسانی نمی پذیرند و ممکن است ادعای او را به تمسخر بگیرند. البتّه میرجهان پیش از مرگ، در بستر بیماری گفته بود که سید طباطبایی است.
تا سال 1379ق سیادت بازماندگانش مورد تردید بود. تا این که نواده ی او آیتالله سید محمدحسن میرجهانی (1390 ـ 1413ق/1280 ـ 1371ش) نسبت به این امر از دوران کودکی، حساس میشود و از 24 سالگی با جدیت و با تحقیق از سالمندان، قضیه را دنبال میکند. سال 1344ق/1304ش سخنان سالمندان محمدآباد در مورد سیادت میرجهان و قضیه ی فرار او از جشوقان را مینویسد و از آنان امضا میگیرد. از آن زمان به بعد، پیگیری این امر را در رأس کارهای خود قرار میدهد. از جمله اقدامات او این بود که برای تحقیق، با پای پیاده از محمدآباد به جشوقان ـ در یازده فرسخی ـ رفت. برای این منظور آن قدر پیادهروی کرد که کف پایش تاول زد.
وی برای معلوم شدن سیادت خود، حدود چهل سال تلاش کرد و در این مدت، سیادت او برایش به اثبات رسید اما مدرک کتبی نیافت تا بتواند به استناد آن، سیادت خود را آشکار کند. سال 1371ق/1330ش مقیم مشهد میشود و پس از حدود پنج سال، شجرهنامه ی میرجهان و میرعماد از روستایی در اطراف یزد به دستش می رسد. سال 1377ق/1336ش شجرهنامه ای هم از نجف به او می رسد و در سال 1379ق/1338ش در اندازه ی بزرگ از روی آن نوشته و پس از تأیید علمای نجف، قم و تهران، آن را چاپ و منتشر میکند. پس از پیدا شدن این دو شجرهنامه، سیادت ایشان و دیگر بازماندگان میرجهان آشکار شد و این اقدام مورد تأیید علما و بزرگان وقت، قرار گرفت. پس از آن بود که عمامه ی سفید آیتالله میرجهانی به دست آیتالله العظمی بروجردی به مشکی تغییر یافت.
او گزارش فعالیت های خود برای اثبات سیادتش را به تفصیل در کتاب سبیکة البیضاء نوشت و نیز سخنان سالمندان، تأییدیه ی علما، مدارک، اسامی فرزندان و نوادگان میرجهان را تا زمان تدوین کتاب آورد. (قابل ذکر است کتاب سبیکة البیضاء پیش از مجلس تغییر عمامه، تدوین و چاپ شد و لذا به آن اشاره نشده است و حتی عکس نویسنده در کتاب با عمامهی سفید است. در بعضی نسخههای سبیکة البیضاء دو نوشته از آیتالله بروجردی در تأیید سیادت نوادگان میرجهان وجود دارد اما آن نوشتهها را بعد از نشر کتاب، به برخی نسخههای آن چسباندهاند.)
گذشته از دلایل و مدارکی که در آن کتاب آمده، دو قرینه ی دیگر نیز صحت ادعای او را تأیید می کند:
الف) گذشت که حاج سید جلال چندین سال پیش از چاپ آن کتاب، داستان فرار میرجهان و میرعماد را گفته است.
ب) اینجانب از آیت الله سید موسی شبیری زنجانی شنیدم که از قول اطرافیان آیت الله بروجردی نقل کرد که ایشان پیش از مراجعه ی آیت الله میرجهانی، شنیده بود عده ای از سادات در منطقه ی محمدآباد زندگی می کنند که در لباس سیادت نیستند و لذا وقتی آیت الله میرجهانی مراجعه کرد به آسانی ادعای او را پذیرفت.
سید حسن فاطمی موحد
ر.ک: میرعماد