خرافه. پاره ای خرافه ها که برخی به آن اعتقاد دارند، بدین قرار است:
برنج ـ زمانی که دندان پیغمبر(ص) را کندند، آن را روی زمین گذاشتند تا لب جوی آب صورتشان را بشویند. از جای دندان روی زمین برنج سبز شد به همین دلیل پا گذاشتن روی دانه برنج گناه است.
دوشنبه ـ روز دوشنبه از خانه بیرون رفتن بد یمن است. روز دوشنبه روز خوبی برای دوختن و بریدن پارچه است.
عید غدیر ـ عید غدیر نباید سوزن دست گرفت.
سیزدهم فروردین و ماه صفر ـ در روزهای سیزده به در و سیزدهم ماه صفر نباید کار کرد.
پیدا کردن چشم بد ـ کسانی که چشم نظر خورده اند، برای رفع نظر خوردگی، معمولا به افراد خاص مراجعه می کنند. این افراد برای رفع نظرخوردگی به طریق زیر عمل می کنند:
تخم مرغی را در دست می گیرند و سکه ای روی آن گذاشته و نام اشخاصی را که احتمال می دهند فرد مورد نظر را چشم زده اند، بر زبان می آورند. با ذکر هر اسم با نوک انگشت خود روی سکه فشار می دهد. تخم مرغ به نام هرکس شکست، یقین می کنند که او نظر زده است.
برای دفع چشم زخم، یک نخ از پیراهن یا بند زیرجامه¬ی فرد را می گیرند و در آتش می سوزانند و تخم مرغ را دور تکه ای از لباس فرد چشم خورده پیچیده و آن را سر چهارراهی می اندازند و سکه را نیز به فقیر می دهند.
مولود جهانگیری
خرافه را با غیر خرافه خلط نکنیم
گویا در حسنآباد هنوز افرادی انگشتشمار اعتقاد به برخی آموزههای دینی را خرافه میدانند. مثلا اعتقاد به طلب شفای بیمار از طریق دعا، صدقه و توسل به ائمهی اطهار(ع) را خرافه میپندارند. (این مورد را چون خبر دارم برخی آن را خرافه میدانند و در جمع مطرح کردهاند، ذکر کردم.)
به جرأت میتوان ادعا کرد افرادی از این دست، سالها از قافلهی علم عقب ماندهاند. در گذشته اگر شخصی در محافل علمی غرب راجع به مسائلی چون معجزه، کرامت، علم غیب سخن میراند، وی را یک شخص عقب مانده و اُمُل به حساب میآورند ولی اکنون در همانجا این قاعده کاملا برعکس شده یعنی اگر کسی اینگونه آموزهها را خرافه بداند و آن را به چالش کشد، وی را عقب مانده از دستآوردهای علمی (اعم از عقلی و تجربی) در باب دینپژوهی میدانند.
در علومی چون فراروانشناسی راجع به مسائلی چون «پیشآگاهی» (یکی از شئون علم غیب)، دور جنبانی (تله پاتی) که نظائر آن و در سطحی بسیار برتر در معجزات انبیاء و اولیاء محقق شده است، زندگی پس از مرگ و... بحثهای گستردهای صورت گرفته و مطالب قابل توجهی ارائه شده است؛ تا آنجا که حتی از طریق تجربه هم این مسائل را به اثبات رساندهاند. بر همین اساس امروزه کمتر کسی جرأت میکند امور ماوراء طبیعی (خصوصا آموزههای دینی) را مسخره کرده و خرافه بداند، مگر کسانی که از قافلهی علم سالها عقب مانده باشند.
با این حال، هر از چند گاهی، برخی افراد به اسم روشنفکر دینی، آن هم در دانشگاه که باید از همه لحاظ به روز باشد، اموری مثل علم غیب و عصمت انبیاء و ائمه را به چالش کشیده و مسخره میکنند و جاهلتر از آنها کسانی هستند که برای این افراد سوت و کف زده، آنها را متفکر میدانند. نمیدانم چرا این افراد، میان برخی همشهریان که بیسواد هم نیستند گاه چنان محبوبیتی یافتهاند که سخنهای آنها سند قطعی قلمداد میشود.
البته منکر این نیستم که در میان مردم، همیشه خرافاتی وجود داشته و دارد که به آن رنگ و بوی دینی دادهاند. اتفاقا دین اسلام هم بیشترین ضربه را از همین ناحیه خورده و یکی از بزرگ¬ترین اهداف پیامبر اسلام(ص) از همان ابتدا، مبارزه با خرافات بود. لکن وجود برخی مسائل خرافی و آن هم به نام دین نباید باعث شود که ما تمام عقاید دینی را خرافه بدانیم و بر روی تمام آنها خط بطلان بکشیم.
قابل ذکر است که پیش کشیدن دستآوردهای علمی محافل غربی و استناد به آنها در این نوشته، فقط به این لحاظ است که غالباً، غرب و متفکرانش خاستگاه خرافه دانستن عقاید دینی میباشند، نه اینکه آنها را آقای خود دانسته و منتظر باشیم آنها چه نوایی سر میدهند تا با آنها همنوا شویم. پر واضح است وقتی خود آنها، که منشأ این سخنان میباشند، تا اندازهی زیاد از مواضع خود دست برداشته باشند، حساب مقلدین آنها روشن است.
مسعود صادقی