سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش را بطلبید و آن را با بردباری و وقار زینت دهید و برای آن کس که به او دانش می آموزید ، فروتنی نمایید . [امام صادق علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

دسته بندی موضوعی یادداشتها
 
محمود صادقی ، حسن فاطمی (محمود) ، حسین شفیعی (مسیب) ، حسن صادقی (طاهر) ، ابوالحسن صادقی (علی) ، علی رضا صادقی (حسین) ، علی طباطبایی (محسن) ، نادر منصوری (علی) ، شهربانو فاطمی (مرتضی) ، حسن منصوری (تقی) ، حمید رضا طیبی ، علی صادقی (ابوالفضل) ، حسین جمشیدی (علی) ، مولود جهانگیری ، غلام حسین صادقی (محمد) ، محمد رضا ابراهیمی ، حسین مهروی ، عبدالجواد صادقی (حسین) ، علی صادقی (اسماعیل) ، غلام رضا فاطمی مجاهد ، علی صادقی (گنگی) ، الهی ، عیسی مسترحمی ، محمود صادقی (حسن) ، حسین علی شفیعی (علی) ، حسن صادقی (تراب) ، حسن قیصری (حسین) ، عباس علی صادقی (غلام حسین) ، رضا فاطمی (حسن خان) ، شهرداری حسن آباد جرقویه ، حمید رضا جمشیدی (نادر) ، جواد طباطبایی (محسن) ، غلام حسین منصوری ، مسعود صادقی (علی) ، هدایت الله مسترحمی ، محمود طباطبایی نژاد ، محمد صادقی (حسین) ، محمد علی قیصری (حسین) ، غلام حسین جمشیدی (محمد زینل) ، حمید فاطمی (حسن) ، حسن صادقی ، علی صادقی - اسماعیل ، علی جمشیدی (حسین) ، علی جمشیدی (محمد حسن) ، رضا فاطمی (مهدی) ، سعید فاطمی (عیسی) ، سید علی طباطبائی ، رحمت الله جمشیدی ، رسول صادقی (محمود) ، عباس سعادت (رضا) ، عباس صادقی ، عباس صادقی (حسین) ، ابراهیم جمشیدی ، ابراهیم شفیعی ، اشرف جمشیدی (محمدرضا) ، حسن صادقی (خدابخش) ، جواد صادقی ، جواد مفرد کهلان ، حسن صادقی (محمود) ، محمد شفیعی (اسماعیل) ، محمد رضا شفیعی ، مجید صادقی (رضا) ، مجید فاطمی (شجاع) ، محمود فاطمی (مرتضی) ، علی طباطیایی (محسن) ، علی فاطمی (شجاع) ، علی منصوری (محمد) ، غلام حسین جمشیدی ، علی ضیایی ، غلام رضا جمشیدی (حسن) ، غلام رضا شفیعی ، غلام رضا قیصری ، فاطمه فاطمی (رضا) ، مجمع فرهنگی اسلامی رشد اندیشه حسن آباد جرقویه ، مجمع فرهنگی اسلامی رشد اندیشه شهر حسن آباد ، محمود فاطمی (یدالله) ، مرتضی صادقی (محمد) ، مسعود صادقی ، محمد قیصری ، محمد طیبی ، محسن فاطمی (عبدالله) ، محمد پایدار ، محمد تقی منصوری ، محمد سعادت ، وبلاگ حسن آبادیها ، یحیی آزادی (محمد علی) ، مصطفی جمشیدی ، مصطفی فاطمی (اکبر) ، منبع : وبلاگ حسن آبادیها ، مهدی جمشیدی ، موسسه فرهنگی هنری قرآن وعترت ، موسسه فرهنگی هنری قرآن وعترت حسن آباد ، موسسه قرآن وعترت حسن آباد ، موسسه ی فرهنگی هنری قرآن وعترت حسن آباد ، حسن طاهر ، حسن صادقی (محمد) ، حسین منصوری (رضا) ، حسن قیصری (محمد) ، اشرف فاطمی (عیسی) ، اصغر طیبی ، اصغر فاطمی (حسین) ، اعظم فاطمی (رضا) ، ابوالفضل صادقی (علی محمد) ، احمد جمشیدی ، احمد سعادت (محمد) ، احمد شفیعی (محمد) ، احمد صادقی (رضا) ، ابوالحسن صادقی ، جواد فاطمی (محمود) ، باقر جعفرزاده ، پایگاه شهید رجائی ، پریسا قنبری ، شهرداری حسن آبادجرقویه ، طاهره فاطمی (محمد) ، داود صادقی ، دبیرستان شهید مطهری حسن آباد ، عبدالحمید شفیعی ، عباس علی منصوری ، عباسعلی قیصری ، عبد الحمید شفیعی ، علی صادقی (رضا) ، علی رضا طباطبایی (محسن) ، علی رضا محمدی کمال آبادی ، علی رضا منصوری (محمد رضا) ، علی شفیعی نیک آبادی ، علی شفیعی نیک آبادی ،

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :1032
بازدید دیروز :2685
کل بازدید :2971744
تعداد کل یاداشته ها : 1327
04/1/19
9:8 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
محمود صادقی[143]

خبر مایه
پیوند دوستان
 
به سوی فردا قائم رایانه دارالقرآن الکریم آسمان شهر سلام وبلاگ گفتگو با زرتشتیان •°•°•دختـــــــــــرونه هـــای خاص مــــــــــــن•°•°• حافظه برتر ایران وجهان *علیرضا محمدی کمال آباد موسسه فرهنگی قرآن و عترت هم اندیشی دینی سارا احمدی ashegh وبلاگ گروهیِ تَیسیر محقق دانشگاه ارمغان تنهایی افق سرباز حریم ولایت جیغ بنفش در ساعت 25 .:شاه تورنیوز:. ܓ✿ دنـیــــای مـــــــن Hunter حسن آبادی ها استخدامی ها تینا!!!! عرفان وادب وبلاگ شخصی مرتضی صادقی جامع ترین وبلاگ خبری هیئت حضرت زهرا(س)شرفویه خاطرات یک حسن‏ آبادی آرایشگاه بانوان شهر حسن آباد گل آتیمیس موسسه خیریه امام حسن مجتبی(ع) شهرداری و شورای شهر حسن آباد طایفه آقاربیع کلبه آفتاب ثقلین دانشگاه پیام نور پاتوق بچه های شهرکی سکوت دل مجموعه فرهنگی اباصالح(ع) نماز دبیرستان شهید مطهری مجموعه فرهنگی صادق آل محمد(ص) خبری امروز سایت گفتگو با زرتشتیان سیان جرقویه کتابخانه حسن آباد گیاه پزشک جوان طلاب جوان حسن آباد شهر ورزنه گوناگون بازرگانی شفیعی سوله رهروان ولایت دوست خوب درمان تضمینی زانودرد صدای باز (خوانندگان ایرانی ) پر چم های سیاه شرق هیات چهارده معصوم حسن آبادیهای مقیم اصفه تجلی طاها پدیده معماری پاراگراف عاشقانه هیات حضرت علی اصغر حسن آباد(دوازده امام ) جایی برای خنده وشادی و تفریح فروشگاه اینترنتی خرید ساعت وب سایت دکتر کامران ونیره اخوان روستای اصفهانکلاته

آتشگاه دستگرد. در شرق سرزمین گرکویه، در جنوب روستای کهن «دستجرد/ دستگرد» ـ سه کیلومتری غرب حسن آباد ـ چشمه ای پر آب از زیر کوهی می جوشد که بر فراز آن، ویرانه های یک بنای چهارتاقی موسوم به «آتشگاه» برجاست. یکی از شگفتی های پیرامون کویر میانی ایران، بودن این چشمه ی «پرتوان» با آبی شیرین و گوارا ست.
در پُرس و جویی که از مردم بومی درباره ی قدمت به کار بردنِ واژه ی «آتشگاه» برای این چهارتاقی داشتم، دانستم که حداقل از یک قرن پیش این امر شایع و رایج بوده است. طبق گفته ی برخی از مردم «حسن آباد»، نسخه ای از یک کتاب دستنویس نزد خاندان «فاطمی» ها در این منطقه بوده که بخشی از آن کتاب اشاراتی به بنیان نهادن چهارتاق آتشگاه دستگرد در عهد پیشدادی از سوی «گرشاسب» پیشدادی داشته است. متأسفانه نشانی از این کتاب نیافته ام، ولی نام های امکنه ی برجا مانده در این سرزمین همگی تأیید کننده ی یک مرکزیت دینی کهن در این جا است. برای مثال، یکی از کاریزهای مشهور جرقویه که چندی¬ست کور شده، «یسنا» نام دارد که در گذشته کشت زاری به همین نام را در روستای کهن «پیکان» جرقویه ـ شش کیلومتری جنوب غربی نیک آباد ـ سیراب می نمود. و می دانیم که «یسنا» نام مهم¬ترین بخش سروده های اَوستا ست. همینطور است نام روستای «آذرخواران» در جرقویه ـ شش کیلومتری شمال غربی «نیک آباد»، که ترکیبی از «آذر» + «خوره» (فَرّ) + پسوند مکان ِ«ان» است و در کنار نام «گرکویه» و «آتشگاهِ کرکویه»، بر تخت نشین بودن حداقل یک «آتش بهرام» در این منطقه دلالت دارد.
دژکوه
از سوی دیگر در حدود یک کیلومتری محل چهارتاق ذکر شده ی موسوم به «آتشگاه دستگرد»، سه باروی بلند دیدبانی، یحتمل از عهد ساسانی، همچنان پابرجاست که در محل به آنها «دژکوه» می گویند. گویا این باروهای جدا از هم، در گذشته به وسیله ی دیوارهای بزرگی به هم دیگر متصل بوده اند و قلعه و دژ مستحکمی را تشکیل می دادند. در ساختمان این باروها از خشت های بزرگ 10 × 40 × 40 سانتی متر در ابعاد خشت های ساسانی استفاده شده که هم اندازه ی خشت های بکار رفته در ساختمان موسوم به «آتشگاه» در اصفهان (هشت کیلومتری غرب اصفهان، مشرف به جاده ی اصفهان ـ نجف آباد) است و باز همانند آن از ساقه های گیاه نی در لابلای رج های خشت های ساختمان اش استفاده کرده اند، که تدبیری فنی و سازه ای ست.
پیران جرقویه، هنوز در یاد دارند که پدرانشان بر فراز این «دژکوه» آتش می افروختند تا راهنمای مسافرین شب باشد و هم مردم چهار روستای مجاور (روستاهای حسن آباد، خارا، دستگرد و کمال آباد) را پناهی باشد در برابر غارت دزدان و راهزنان.
تودشک
نزدیک به محل «آتشگاه دستگرد»، ویرانه های روستایی ست موسوم به «تودوش» یا «طدوش» یا «تودُشک» که بنا به گفته ی مردم بومی، از درون ویرانه های تپه های این روستا ـ در 500 گامی شمال دژکوه ـ سکه های ساسانی با خط پهلوی بسیار یافت شده است.
در پایین و اطراف تپه های دژکوه، چندین رشته قنات وجود دارد که همگی به طرف صحراهای حسن آباد جاری می باشند و بین دژکوه و این رشته قنات ها، قبرستانی نسبتاً بزرگ واقع شده که بنا به تحقیقات جناب آقای «حسن صادقی» اکثر قبرها فقط یک گودال بوده و بعضی از آنها همانند یک دالان دارای سقف بوده اند و با توجه به این که روستاهای «کمال آباد» و «دستجرد / دستگرد» در نزدیکی این محل، خود دارای قبرستان های قدیمی هستند، شاید این قبرها متعلق به ساکنین قلعه ی تودُشک بوده که مرده های خود را پای دژکوه دفن می کردند، ولی وسعت این قبرستان و نبود هیچ گونه سنگ قبری برای گورهای دژکوه، همچنان این پرسش را که قبرها به کدام مردم تعلق دارند بی پاسخ می گذارد، و بر قدمت محل گواهی می دهد.
بودن دژ و گورستان موسوم به «گبرها» در دیه «آذرخواران»، و «دژ گبرها» در روستای «حارث آباد» جرقویه، و کوی موسوم به «کوی گبرها» در روستای کهن «اسفنداران» جرقویه ـ که تا به امروز نیز به همین نام خوانده می شود ـ نشانه های سکونت گسترده ی زرتشتیان در این منطقه تا سده ها پس از ظهور اسلام است.
گویش گرکویه
بحث دیگر در تأیید این ادعا، گویش گرکویه ای¬ست که از یادگارهای زبان پهلوی-ست و واژگان خوش و کهن پارسی هنوز در آن فراوان است. مثلاً در نام زمان ها، بامداد را «چاشد» می گویند، ظهر را «پیشیم»، و بعد از ظهر را «پسین». «داماد» را «زُما» و «عروس» را «آروس» می گویند که اولی در گویش مازندرانی در شمال ایران هم بصورت «زاما» برجا مانده و ریشه ای پهلوی دارد و دومی هم یادآور «آراستن» باشد. «گُمِز» را به چم «پیشاب» استفاده می کنند که همان «گمیز» پهلوی باشد. «مردن» را «مَرتِمُن» می گویند که به ریشه ی اَوستایی «مَرتَن» نزدیک تراست و ...
در «حسن آباد» جرقویه، «واج» را به چم و معنی «گفتار»، و در «نیک آباد» جرقویه «واژ» را به چم «با آهنگ بلند کسی را فرا خواندن» بکار می برند. این نکته ای جالب است که مفهوم این واژه در «نیک آباد» عکس شده، چرا که می دانیم «واج» یا «واژ» در دین زرتشتی «نیایش زیر لب و آهسته» معنی می دهد.
رامشه
در جنوب گرکویه (بخش جرقویه علیا)، نام مرکز دهستان «رامشه»، «رامشَن» است. جایی در 150 کیلومتری جنوب شرقی اصفهان و بر سر راه جنوبی گرکویه به استان فارس این نامی بزرگ است. از «تاریخ بخارا» می دانیم که «رامشن» نام یکی از کهن¬ترین روستاهای بخارا بوده است و قدمت آن را حتی پیش از خود شهر بخارا دانسته اند:
«رامشن» کهن دژی بزرگ دارد و دیهی استوار است و از شهر بخارا قدیم تراست ... و از قدیم باز مقام پادشاهان بوده است، و بعد از آن که بخارا شهر شده است، پادشاهان زمستان به این دیه می باشیده اند، و در اسلام هم چنین بوده است ... و دو سال «کیخسرو» بر گرد حصار با لشکر خویش بنشست و در مقابله ی وی (مقابله با «افراسیاب» تورانی) دیهی بنا کرد و آن دیه را «رامشن» نام کرد. و «رامشن» برای خوشی او نام کردند و هنوز این دیه آبادان است. و در دیه رامشن، آتشخانه ای نهاد. و مغان چنین گویند که آن آتشخانه قدیم تر از آتشخانه های بخارا است و ... «محمد ابن جعفر» گوید که از این تاریخ سه هزار سال است. و الله اعلم.»
مراسم آیینی در آتشگاه
پیران جرقویه، برگزاری مراسم آیینی ویژه ای را در محل آتشگاه دستگرد در یاد دارند که اینک متأسفانه از میان رفته است.
«روز سوم نوروز، مردم روستاهای حسن آباد، خارا، دستگرد و کمال آباد با خانواده های خود به آتشگاه گرکویه می رفتند. در پیرامون آتشگاه و چشمه ی دستگرد، زنان و دختران جوان با پیراهن های رنگارنگ و نو دوخته همراه با خواندن سرود «آلاله ی کوچک» به پایکوبی می پرداختند و هم زمان با آنان مردان و پسران جوان نیز به ورزش های چوگان، سوارکاری و کشتی سرگرم می شدند. خواندن ترانه ی «آلاله ی کوچک» همراه با پاشیدن آب به یک دیگر بوده است. از ویژگی های این جشن آیینی، آشنایی پسران و دختران دم بخت با یک دیگر بوده است که سرانجام به خواستگاری می انجامید. متأسفانه از سرود «آلاله ی کوچک» چیز چندانی در یادها نمانده است.
روز سوم نوروز، که این گردهم آیی دختران و پسران جوان در جشن جوار آتشگاه باشد، برای ما در بردارنده ی معنایی خاص است. در خُرده اوستا در بخش «سیروزه ی کوچک»، روز سوم هر ماه، «اردیبهشت روز» باشد که در آن نماز «ایریمَن ایشیه» خوانند:
«روز اردیبهشت، زیباترین [امشاسپندان]، نماز «ایریمَن ایشیه» توانای مزدا داده ...»
نیایش یا نماز «ایریمَن ایشیه» یک سروده ی اَوستایی بر وزن گاثاهای زرتشت است و «ایریمن» ایزد دوستی و پیوند است و امروزه این نیایش در خطبه ی عروسی پارسیانِ هند خوانده می شود.
و در این روز (اردیبهشت روز) توصیه شده است که بهدینان به «آتشگاه» روند:
 [اندرز انوشه روان آذرباد مارسپندان]
«هرمزد روز، می خور و خرم باش. بهمن روز، لباس و جامه ی نو پوش. اردیبهشت روز به آتشگاه شو.»
این آیین جشن سالیانه ی مردم در محل آتشگاه و شادی دختران و زنان جوان را حکیم «نظامی گنجه ای» در شرفنامه ی خود آورده است، آنجا که سخن از «ویران کردن اسکندر آتشکده های عجم را» می آورد:
دگر عادت آن بود که آتش پرست
        همه ساله با نوعروسان نشست

به نوروز جمشید و جشن سده
        که نو گشتی آیین آتشکده

ز هر سو عروسان نادیده شوی
        ز خانه برون تاختندی به کوی

مغانه می  لعل برداشته
        به یاد مغان گردن افراشته

ز برزین دهقان و افسون زند
        برآورده دودی به چرخ بلند

همه کارشان شوخی و دل بری
        گه افسانه گویی گه افسونگری

فروهشته گیسو شکن در شکن
        یکی پایکوب و یکی دستزن

سر سال کز گنبد تیز رو
        شمار جهان را شدی روز نو

یکی روزشان بودی از کوی کاخ
        به کام دل خویش میدان فراخ

جدا هر یکی بزمی آراستی
         وز آنجا بسی فتنه برخاستی

جمع شدن سالانه ی مردم و به ویژه زنان و دختران در محل چشمه ی دستگرد جرقویه و چهارتاق موسوم به «آتشگاه» اش و برگزاری جشن آیینی مذکور، بی شک دلالت بر تقدس ریشه دار این محل از ادوار پیشین دارد. نگارنده را بی درنگ آیینی مشابه ـ که متأسفانه اکنون برگزار نمی شود ـ در روستای «جواهرده» شهرستان رامسر در استان مازندران در یاد آمد. آیینی موسوم به «جشن مسجد گِلکار».
مقارن ورود اسلام به این منطقه، در محل مسجد آدینه ی فعلی روستا، عبادتگاهی بوده است موسوم به «دِزگا مَزگِت». سپس این عبادتگاه جای خود را به «مسجد آدینه» داد و مردم می گویند که این مسجد مورد عنایت ویژه ی «اهل بیت» بوده و می باشد. به خاطر احترامی که مردم برای این مسجد قائل بودند، هر سال مردم در یک روز جمعه جهت خانه تکانی و تمیز کردن این مسجد، از نقاط مختلف (اشکورات، جنت رودبار و روستاهای اطراف) در محل این مسجد گرد هم می آمدند و جشن می گرفتند. ابتدا شروع به تمیز کردن دیواره های خارجی مسجد آدینه و اصطلاحاً گِلکاری و تجدید رنگ آن می کردند، و بعد برنامه هایی جهت جشن و شادی برگزار می شده و مردان و پسران جوان در حضور زنان و دختران کشتی می گرفتند و شادی و هیجان زیاد در جمعیت ایجاد می شده و اهل هر روستا به پهلوان خود می نازیده و علاوه بر این زمینه ی آشنایی و خواستگاری جوانانِ دم بخت فراهم می شده است.
چهارتاق آتشگاه دستگرد
فَرّ و پیروزی ما ملت پیداست هنوز
        کیش زرتشت ز آتشکده پیداست هنوز

تخت «دارا»ی بلند اختر پیداست هنوز
        تاق کسرا به لب دجله هویداست هنوز

ابراهیم پورداوُد
گفتیم که بنای چهارتاق دستگرد، که ساختمانی خشتی و موسوم به «آتشگاه» است، بر فراز تپه ای است مشرف بر چشمه ی دستگرد. موقعیت مکانی این چارتاق اجازه ی تعریف کاربری مذهبی یک آتشگاه را به آن می دهد. نمازهای سه گانه ی زرتشتیان در «مان آتشان» جدا از پادیاب و طهارت نیست و پرسش و کنجکاوی واقع شدن این چهارتاقی در نزدیکی چشمه و نام گذاری شایع «آتشگاه» نزد مردم بومی برای آن را باید با مداقه در متون زرتشتی پاسخ داد و رازگشایی نمود.
استقرار بنای بیشترِ آتش خانه ها در نزدیکی چشمه و بستر رودخانه با گزاردن مراسم دینی نیایش آتش در محوطه ی این بناها هماهنگ است. زرتشتیان اجازه نداشتند که پیش از پادیاب و دست شو (وضو)، اَوستا در دست گیرند و در برابر آتش، واج (زمزمه ی دعا) گویند. در «سد در» (در 50) آمده است:
هر روز بامداد که جهت نیایش از خواب برخیزند، ... به آب شستن سه بار، چنان که از روی تا گوش تر شود، پس دست تا بازو سه بار به آب شستن: نخست دست راست، پس دست چپ و همچنین پای راست و پای چپ شستن؛ چه هرگاه که چیزی به واج خواهند خواندن، باید دست و روی به پادیاب شسته باشند، اگر نه اَوِستا پذیرفته نباشد.
آداب نماز زرتشتیان، آنچنان که از اعمال دینی امروزی شان به دست می آید، چنین است:
فرد مؤمن نخست با شستن غبار از رخسار و دست و پاها خود را مهیا می سازد؛ آن گاه کمربند مقدس را می گشاید و با گرفتن آن در دستان و در مقابل خویش، چشم بر نمادِ پارسایی، یعنی آتش، رو به درگاه آفریدگار خود می ایستد.
اشاراتی مشابه را در شاهنامه ی فردوسی می توان یافت؛ مانند آنجا که «کیکاووس» و «کیخسرو» بر این نهادند که به آتشگاه بروند و سر و تن و پا و دست را بشویند، و آنچنان که شیوه ی مرد یزدان پرست است، به زمزمه بر کردگار آفرین کنند (واج بخوانند) و در پیش آذر به پای باشند.
بدو گفت ما هم چنین با دو اسپ
        بتازیم تا خان آذرگشسپ

سر و تن بشوییم با پا و دست
        چنان چون بود مرد یزدان پرست

به زاری ابا کردگار جهان
        به زمزم کنیم آفرین نهان

بباشیم در پیش آذر به پای
        مگر پاک یزدان بود رهنمای

در متون پهلوی نیز این تأکیدات وجود دارد:
[سخنی چند از آذرباد مارسپندان]
هر روز سه بار به «مان آتشان» (آتشخانه) روید و آتش نیایش کنید. چه او که بیشتر به «مان آتشان» رود و آتش نیایش بیش کند، پس او را خواسته و اهلایی بیشتر بخشند.
[اندرز دستوران به بهدینان]
مردمان را هر روز به اوشبام سه دروج پیش آید چون ناپاکی، کاهلی و بی ایمانی. در دین گفته شده است که هرگاه پیش از آن که خورشید برآید، دست را با گمیز گاوان بشویید و پس از آن با آب بشویید، دروج ناپاکی زده شود و برای روان آنگونه سودمند است چونان که آنرا به برشنوم شسته ای. و هرگاه به «مان آتشان» شوید و «آتش نیایش» کنید، دروج کاهلی زده شود ...
[اندرز دانایان به مزدیسنان / اندرز هرمزد و امشاسپندان]
به اوشهنگاه، برایستید ای مردمان مرگمند، به آیین، دست و روی به گمیز گوسفندان شویید و سپس به آب پاک شویید و به آیین، جامه ی پاک پوشیده و به نیرنگ دین مزدیسنان، کمربند مقدس بندید ...
در نیم فرسخی غرب قریه ی تَنگ کَرَم، در شهرستان فسا در استان فارس، تالاب میان دو کوه تودج و خرمن کوه را قُنب یا خُنب آتشکده می نامند. این نام گذاری بی تردید به علت مجاورت این چشمه با معبد و آتشکده ای در پای این دو کوه بوده، که اکنون اثری از آن برجای نمانده است. همچنین است آتشگاه سرابِ ذهاب، در شهرستان سرپل ذهاب کرمانشاه (در این منطقه به چشمه های جوشنده از پای کوه های صخره ای، «سراب» می گویند)
البته شیوه ی معماری چارتاق خشتی دستگرد جرقویه، به ویژه قوس تاق های آن گواه بسنده ای است بر ساختِ آن در عهد اسلامی. ولی این حقیر را عقیده بر این است که این چارتاق، پیش از عهد اسلامی با کاربری مذهبی و آیینی زرتشتی در همین محل برپا بوده و در عهد اسلامی مرمت های پیاپی چهره اش را عوض کرده است.
جاپا حضرت
در تأیید تقدس این مکان به عهد اسلامی، این نکته قابل توجه است که در کنار چارتاق، بنای مسجد گونه ای است که مردم بومی آن را «جاپا حضرت» یا «قدمگاه» می گویند و معتقدند که محل عبور یک شخصیت عرفانی بوده و از برکت وجود او چشمه در این مکان جاری شده است.
مانند این باور را با شباهت بسیار در محل مشهور به «قدمگاه» در نیشابور داریم. «قدمگاه» نیشابور، مکانی مقدس است با سابقه ای طولانی. باور عام بر این است که امام رضا(ع) طی سفر خود از مدینه به مرو، در این مکان توقفی داشته اند و چون خواستند با خاک تیمم کنند، آبی جاری پدید آمد. صورت کنونی این مکان، باغی مصفّا ست با یک بقعه ی هشت ضلعی در مرکز باغ، که در ضلع شرقی آن یک «چهارتاق» کوچک قرار دارد که از چشمه ای جوشان حفاظت می کند. روایت است که آب آن هنگام وضوی حضرت رضا(ع) جوشیده و جاری گردیده است و به میمنت آن را «چشمه حضرتی» می نامند.
برخی از پژوهشگران، مکان فعلی قدمگاه نیشابور را یک مکان مذهبی تقدیس شده ی زرتشتی می دانند، که در عهد اسلامی به گونه ای دیگر همچنان تقدّس خود را حفظ نموده است:
الگوی باغ قدمگاه را شاید بتوان با الگوی آتشکده ها و چهارتاقی های خارج از فضاهای شهری در دوران قبل از اسلام مقایسه کرد. فضای مقدس نگه داری آتش، در زیر یک چهارتاقی و مشرف به جاده ای اصلی که فضای اطراف آن کاملاً باز است، قرار داشته است. در باغ قدمگاه، چشمه جایگزین آتش می شود و زیر چهارتاقی قرار می گیرد. همان گونه که بسیاری از آتشکده ها با تبدیل به بنای مساجد، موقعیت مکانی و تقدس خود را حفظ کرده اند.
دو نمونه از بناهای چهارتاقی عهد ساسانی
نگارنده در اینجا، نظر به مباحث مطروحه تا کنون، به ارائه ی دو نمونه از بناهای چهارتاقی عهد ساسانی پرداخته، و این مطالعه ی تطبیقی را زمینه ساز نتیجه گیری نهایی خود می سازد:
الف) دژ، آتشگاه و چهارتاق نخلک:
نام «نخلک» بی درنگ یادآور معادن سرب غنی، و نخستین کارخانه ی فرآوری مواد معدنی ایران است؛ منطقه ای در بخش «انارک» (31 کیلومتری شمال شرقی انارک) و 120 کیلومتری شمال شرقی شهر نایین در منطقه ی کویری استان اصفهان.
در اینجا، یک چهارتاق «آتشگاه» از عهد ساسانی همچنان استوار و پابرجا مانده است.
... هرچند که امروزه دیوارهای شمال غربی و شمال شرقی این چهارتاقی باز است، ولی آثار پی ها در زیر این دو قوس و نیز بخشی از تیغه ی قوس جنوب شرقی، و باز وجود پی دیوار قوس جنوب غربی نشان می دهند که این چهارتاقی در اصل محصور بوده است. به این معنی که این مکان «آتشگاهی» بوده که در آن آتش مقدس، محفوظ از آلودگی و چشم نامحرم زنده نگهداشته می شده است. در قوس جنوب شرقی، بخش بزرگی از تیغه ای که داخل قوس ساخته بوده اند، بجا مانده است. به علت آسیبی که دیوارهای شمال غربی و شمال شرقی دیده اند، نمی توان امروزه تشخیص داد که این دیوارها به بیرون باز می شده اند یا نه. چهار دیواری (تیغه ای) که قوس ها را پر کرده اند، تعمیر یا تکمیل بعدی نبوده است. علت اصلی فرو ریختن دیوار (تیغه) های درون قوس ها ممکن است این باشد که ابتدا قوس زده شده، سپس بخش بالایی دیوار چیده شده است. اکنون در سمت جنوب شرقی، مشاهده می شود که بقایای دیوار درون قوس، از بالا به پایین ترک خورده است و ممکن است به زودی فرو ریزد.
این چهارتاقی از سنگ لاشه ساخته شده، و طول هر ضلع پلان مربعی آن، 8/8 متر است. در اصل، داخل و خارج بنا را با گل و آهک روکش کرده بودند. قسمت اعظم این پوشش در دیوارهای خارجی در نتیجه ی نفوذ عوامل جوی، تجزیه شده و فرو ریخته است، ولی پوشش داخلی دیوارها هنوز برجاست.
خصوصیت دیگری که در این بنا دیده می شود، وجود مجموعاً هشت تاقچه (تاقنما) در سطوح داخلی چهار جرز و ستونِ است. ارتفاع کف هرتاقنما از کف بنا، 65 سانتیمتر و ارتفاع کف تاقنما تا رأس آن 90 سانتیمتر است. عرض هر تاقنما 60 سانتیمتر و عمق آن 25 سانتیمتر است. سطح داخلی تاق نماها نیز مانند تمام قسمت های داخلی بنا، در اصل پوششی از گل و آهک داشته است. تاقچه هایی شبیه به این در چارتاقِ پوشیده ی «تنگ چک چک» (میانه ی راهِ رستاق ـ فورک، شهرستان داراب) دیده می شود. جالب این که در آنجا نیز در آتشگاه، تاقچه هایی به عمق 45 سانتیمتر در دیوار موجود است.
در جوار آتشگاه، اثری از ساختمان های دیگر به چشم نمی خورد. البته این نکته با در نظر گرفتن این که بنا عبادتگاهی بوده است تعجب انگیز نیست. آتشگاه مذکور، تقریباً در 30 متری مدخل دژی قرار دارد. اضلاع پلان دژ، به طول تقریبی 45 × 40 متر است. دژ بر تپه ی سنگلاخ کشیده ای قرار دارد که در سمت های شمال غربی و جنوب شرقی به دو بستر عمیق رودخانه ی خشکی محدود می گردد. مسیر نامنظم این نهرهای خشک، باعث شده است که پلان دژ تا اندازه ای به شکل ذوزنقه درآید.
در چهار گوشه ی دژ، برج های سه ربعی (سه ربع از بدنه ی آن از دیوار آزاد است) وجود داشته، ولی اینک به شدت آسیب دیده است. دیوارهای دژ را نیز مانند دیوارهای آتشگاه، از سنگ لاشه ساخته اند. عرض دروازه ی دژ کمی بیش از 2 متر است و دو برج پیش آمده در طرفین خود دارد.
علت ساخت این دژ و چهارتاقی آتشگاه اش را در این بیابان دور افتاده باید در معادن بسیار غنی سرب نخلک جستجو نمود. در زمان ساسانیان، ظاهراً نقره که همراه سرب یافت می شود، تنها علت تأسیس معدن در اینجا بوده است. مسکن معدنچیان زیاد در نزدیکی همین محل بوده است و چهارتاق آتشگاه برای عبادت روزانه ی این معدنچیان و عوامل دولتی برپا شده است. بنای دژ نیز برای حفظ محصول ارزشمند این معدن بوده است. لزوم انبار کردن فلز قیمتی در کناره ی کویر وسیعی که با وجود تسلط کامل حکومت، از امنیت مطلق برخوردار نمی بوده، تأسیس دژ و گماردن سربازان را توجیه می کند.
بر اساس بسیاری از مشخصات فنی معماری، می توان این «آتشگاه» و «دژ» را با احتمال نزدیک به یقین متعلق به دوره ی ساسانی دانست. ضمن بررسی ساختمان دروازه ی دژ، در دیوار آن، بقایای دو تکه چوب به دست آمد. یکی از این دو تکه چوب به مؤسسه ی دانشگاهی بن فرستاده شد تا با استفاده از شیوه ی سنجش کربن رادیواکتیو، سن آنرا تعیین کنند. نمونه برداری در سال 1971 میلادی انجام شد و سن آن 20 ± 1820 سال تعیین شد. با اتکا به این گزارش، دژ و آتشگاه در حدود اواسط قرن دوم میلادی بنا شده اند، در حالیکه می دانیم قدرت گرفتن حکومت ساسانی حداقل از 100 سال بعدش بوده است. جهت توجیه این تناقض باید در نظر داشت که کربن رادیو اکتیو سنجیده شده در این روش، معرف زمانی ست که این عنصر در بافت گیاه تثبیت شده و زمان قطع درخت و استفاده از این چوب در بنای دژ، با آن یکی نیست.
ب) چهارتاق و آتشگاه قصر دختر
نگارنده پیش از این به اجمال طی مقاله ی مهرین اصفهان، آتشگاهی در باغ ، و متعاقب آن در گفت و گویی مفصل با پایگاه اینترنتی کمیته ی بین المللی نجات دشت پاسارگاد به ساختمان چهارتاقی و آتشگاه «قصر دختر» اشاره نموده و بررسی و مطالعه ی این مجموعه را جهت یافتن حلقه ی گم شده در تعریف کاربری چهارتاقی های مجرد عهد ساسانی ضروری دانسته است.
این مجموعه در واقع از معدود نمونه های سالم برجا مانده از یک «چهارتاقی مجرد، با اتاق بسته و سرپوشیده ی نگه داری آتش در مجاورش» است که در جنوب بخش «رستاق» از شهرستانِ «داراب» فارس در تنگه ای موسوم به «تنگ چک چک» واقع شده است.
فاصله ی «چهارتاق» با ساختمان مجاورش، 47 متر است. هر دو ساختمان به شیوه ی معماری ساسانی، از سنگ لاشه و ملاط گچ و آهک بنا شده اند. «لویی واندنبرگ» در کتاب باستان شناسی ایران باستان ضمن شرحی درباره ی این مجموعه، برداشتی مقبول بر پایه ی توصیفات شرع زرتشتی و شواهد باستانشناختی عهد ساسانی جهت کاربری ساختمان های دوگانه ی ذکر شده ارائه می دهد:
بنای اولی، چهارتاقی یی است که محراب آتش بوده، و بنای دوم بنایی تاریک و بسته بوده که در آنجا از آتش محافظت می کردند و فقط روحانیان به آن دست رسی داشته اند.
نگارنده نیز با تأیید این برداشت، توجه به نام «قصر دختر» دارد، و این نام را با توجه به بستر رودخانه ی فصلی که در نزدیکی این چهارتاقی دیده می شود، یادآور کارکرد آیینی مجموعه در پیوند با آناهیتا (ایزد بانوی آب های روان در اَوستا) می داند. از کنار این اثر دو رودخانه می گذرد که معمولاً در زمان بارندگی پر آبند.
بر بالای کوه مشرف بر مجموعه نیز بقایای یک برج دیدبانی دیده می شود که تأکیدی است بر حفاظت دقیق از مجموعه ی آتشگاه و تنها راه منتهی به آن در تنگه.
نگارنده، در مصاحبه ی مورد اشاره با پایگاه اینترنتی کمیته ی بین المللی نجات دشت پاسارگاد، شواهد بسیاری از شاهنامهی «فردوسی» جهتِ انطباق فرم معماری «چهارتاقی» با یک مکان مذهبی نمونه آورد، و یادآور شد که «گنبد آذر» و «گنبد» بر روی «آذر» افراختن در اشعار شاهنامه، کنایه از گنبد چهارتاق آتشگاه ها است.
حقیر را چندی پیش، کتابی از «مارسل بریون» فرانسوی در نظر افتاد؛ کتابی در ذکر جهان گشایی های «تیمور لنگ». به استناد مقدمه ی مترجم، «بریون» تألیف خود را از روی ظفرنامهی «شرف الدین علی یزدی» و یک نسخه ی دستنویس منحصر به فرد از همان عهد که بعدها به تصرف «جعفر پاشا» حکمران یمن در دوره ی امپراتوری عثمانی درآمده بود، نگاشته است. تحقیق درستی ادعای مترجم در اینجا منظور نیست، بلکه آنچه در فصل 22 این کتاب (قتل شیخ عمر در فارس) در شرح یک آتشگاه روشن به عهد تیمور در استان فارس آمده است، روشنگر بحث خواهد بود:
... از یکی از تپه ها ستونی از دود بر آسمان می رفت. از اسیران پرسیدم آن دود از چیست؟ جواب دادند که از «آتشکده» بر می خیزد. پرسیدم وضع آتشکده چگونه است؟ گفتند که آتشکده دارای یک متولی و 30 خادم است و هر روز دو تن از خدام در آنجا کشیک می دهند تا آتش خاموش نشود... اسیران گفتند هر سال، هفت روز جشن می گیریم و در آن هفت روز، سکنه ی شهر به آتشکده می آیند و هر یک زکات خود را به متولی آتشکده می پردازند و خدام آتشگاه تا عید نوروز دیگر از آن درآمد اعاشه می نمایند...
به سوی «آتشگاه» رفتیم و مشاهده نمودم که در مدخل «آتشکده» چند نفر که لباس کبود رنگ دربر دارند، ایستاده اند. گفتند ما خدام اینجا هستیم. به ریش سفید آنها گفتم که می خواهم آتش شما را ببینم. او گفت دیدن آتش مانعی ندارد ولی به آن خیلی نزدیک مشو که نفس تو به آتش نخورد. من قدم به «آتشگاه» نهادم، آنجا بنایی بود محقر، و اتاقی داشت که گنبدی بالای آن بنا کرده بودند و بالای گنبد سوراخی بود که دود از آن خارج می شد. زیر گنبد روی کف زمین، یک محفظه ی آهنی بزرگ مانند منقل با سوراخ های متعدد به نظر می رسید و در آن آتش می سوخت...
به فرض صحت و درستی تذکره ی آتشگاه فوق الذکر و قبولِ واقع بودن یک ساختمان گنبدی شکل محقر به شکل یک چهارتاق بسته بر روی یک تپه در حاشیه ی یک شهر، به منزله ی یک «آتشگاه» در عهد تیمور، آیا وارثان قدیم دیانتِ زرتشتی به عهد ساسانی نیز همینگونه «آتشگاه» می ساختند؟ در پاسخ، توصیف «آتشکده ی آذرخورا» در فارس به عهد «پیروز» ساسانی از کتاب آثارالباقیهی «ابوریحان بیرونی» راهگشا خواهد بود (قیاس کنید نام «آذرخورا» را با نام روستای «آذرخواران» در جرقویه):
... سپس «فیروز» به آتشکده ی «آذرخورا» که در فارس است رفت و در آنجا نماز خواند و سجده کرد ... سپس به کانون آتش رفت و دید که نگهبانان آتشکده و هرابده (هیربدان) بر سر کانون ایستاده اند و چنان که باید از پادشاهان تواضع کنند و سلام بدهند نسبت به او ننمودند. فیروز به سوی آتش برگشت و دست و بازوی خود را حوالی آتش گردانید و سه مرتبه شعله را به سینه ی خود گذاشت مانند دوستی که دوست خود را به سینه می چسباند و شعله ی آتش به ریش او گرفت ولی نسوزانید ... سپس فیروز از کانون بیرون آمد و از قبه ی آتشکده بیرون شد ...
در اینجا نیز سخن از محلی به عنوان «کانون آتش» می شود در زیر یک «قبه» یا «گنبد». از فحوای کلام روشن می شود که محل نمازگزاری و سجده ی شاه در بدو ورود به «آتشکده» جدا از «کانون آتش» است که بعداً به دیدن آن می رود. روشن می شود که محل «کانون» باید بر روی بلندی یا تپه ای بوده باشد، تنها با این تعبیر است که جمله ی «دید که نگهبانان آتشکده و هرابده (هیربدان) بر سر کانون ایستاده اند» معنای درست می دهد و البته روشن می شود که «کانونِ آتش» گشاده و باز بوده است و افراد ایستاده در آنجا دیده می شدند. «پیروز» البته شاهی مؤمن و معتقد بوده است، چطور می توانیم بپذیریم که او اینطور راحت، بدون مخالفت موبدان، آتشبازی کند و حتی آتش به ریشش بگیرد، ولی قرن ها بعد، امیر تیمور توسط هیربدان از زیاد نزدیک شدن به آتش مقدس منع شود به این دلیل که «نفسش به آتش نخورد».
بی شک این توصیفات در تأیید برداشتِ «واندنبرگ» از کاربری ساختمان های دوگانه ی آتشکده ی «قصر دختر» است: یک ساختمان و چهارتاقِ محفوظ و پوشیده ی نگه داری آتش اصلی که هیچ کس جز موبدان ـ و آنهم با رعایتِ طهارت و آداب کامل و استفاده از «پنام» و پوششی بر روی دهان و بینی که نفسشان آتش مقدس را نیالاید ـ اجازه ی دست رسی به آن را نداشتند؛ و دوم، یک چهارتاقِ گشوده به منزله ی «محراب» یا «کانونِ آتش» که اخگر خود را از آتش اصلی گرفته، ولی منعی ندارد که مؤمنین (اعم از «نگهبان» و «هیربد» و «شاه») به آن نزدیک شوند و نیایشی بخوانند.
جمع¬بندی و نتیجه¬گیری
نام های باستانی «جرقویه» و روستاهای این سرزمین، وجود گورستان ها و کوی های موسوم به «گبری» در این منطقه، همگی دلالت بر سکونت گسترده ی زرتشتیان در این ناحیه تا سده ها پس از ظهور اسلام دارد. این جمعیت زرتشتی که به زعم ما بسیار کند به اسلام گرویدند، جهت انجام مراسم عبادی و آیینی خود نیاز به یک فضای معماری تقدیس شده داشتند. جایی که چشمه ای زلال به صورتی اعجاب انگیز از پای تپه ای صخره ای در این منطقه ی کویری بجوشد، واجد همه ی ارزش های آیینی ـ چه در شریعت زرتشتی و چه در اسلام ـ برای خلق یک فضای معماری مذهبی است.
«چهارتاق» موسوم به «آتشگاه» بر فراز همین تپه ی صخره ای، و بنای مسجد گونه ی موسوم به «جاپا حضرت» یا «قدمگاه» در مجاورش، هرچند که در ظاهر رنگ و بویی اسلامی دارند، ولی برگزاری آیین های شادی سالیانه ی زنان و دختران در این محل، آشکارا ماهیتی زرتشتی دارد و نه اسلامی.
برج و باروهای برجا مانده ی موسوم به «دژکوه» در نزدیکی این محل، علاوه بر محافظت دیرپا از چهار روستای مجاورش، برای ما یادآور برج محافظ چهارتاقی «قصر دختر» و دژ «نخلک» است. هرچند که شیوه های معماری متفاوت است. کاریزهای پای دژکوه جرقویه، تداعی کننده ی بستر رودهای اینک خشک شده ی پای دژ نخلک است؛ به همان اندازه که چشمه ی دستگرد، تداعی کننده ی رودخانه ی فصلی پر آب مجموعه ی چهارتاق ـ آتشگاه قصر دختر است. شیوه ی جانمایی تاقچه ها در جرزهای چهارتاق خشتی دستگرد، تشابه عجیبی با همتای سنگی خود در «نخلک» دارد و ...
با این معانی که برشمردیم، بیراه نیست که ساختمان موسوم به «جاپا حضرت» یا «قدمگاه» مجاور «چهارتاق» خشتی دستگردِ جرقویه را همان ساختمان محفوظ نگه داری از آتش مقدس زرتشتی بدانیم که به مانند بناهای دو گانه ی «قصر دختر»، یکی «آتشگاه» اصلی بوده باشد و دیگری «محراب و کانونِ آتش»، تا در جشن ها و مراسم آیینی، زمانی که مردم روستاهای اطراف در محل این چشمه و آتشکده گرد هم می آمدند، «آتش» را برای کوتاه مدتی از «آتشگاه» خارج سازند و در «محراب» اش به زیر چهارتاقی به نظاره ی عموم بگذارند تا شادی و شعف مذهبی مؤمنان فزونی گیرد.
                                            یاغش کاظمی
نیاز به تلخیص