تدوین فرهنگ لغت
یکی از امور لازم ، گردآوری لغتهای حسن آبادی با معنای فارسی آنها است. از هموطنان عزیز درخواست می شود ، در حد توان واژه های حسن آبادی (حد اقل ده کلمه) را با معنای فارسی آنها و علامت گذاری برای ما ارسال دارند تا به مرور دو فرهنگنامه «حسن آبادی ـ فارسی» و «فارسی ـ حسن آبادی» تهیه شود.
یادآوری:
الف) حتی المکان هنگام ذکر نام اشیاء، تصویر دیجیتالی آنها نیز ارسال گردد.
ب) واژه نامه «حسن آبادی ـ فارسی» و «فارسی ـ حسن آبادی» از یکدیگر جدا باشد.
ج) ترتیب الفبایی میان کلمات رعایت گردد.
د) اگر واژه در کتاب گرکویه آمده باشد، باز هم برای ما قابل استفاده خواهد بود. در عین حال بهتر است هنگام نوشتن لغات و معنای آنها ، به کتاب گرکویه هم مراجعه شود و در صورتی که ایرادی در آن کتاب دیده شد ، برای ما ارسال گردد. مثلا بعضی واژه ها مثل «چان» و «اچان» در کتاب نیامده است یا اینکه بعضی کلمات کامل توضیح داده نشده است مانند «غیچ». تذکر مواردی از این دست مناسب است.
نمونه
فارسی ـ حسن آبادی
برویم = بیشیم
بلند شو = وروسه، وِرا، وایسه
بیل = تِلاش
دیوار =دزار
شفره= اَسونچی ، نوعی بیلچه که بیشتر برای کندن علف هرز از آن استفاده می شود و کفشگران با آن چرم را می تراشند.
حسن آبادی ـ فارسی
اومان = مایه ماست
بِشه = برو
بورَ = بیا
زیمین = زمین
یونون = اینجا