گلایه هایی از کتاب «حسن آباد جرقویه»
جناب حجت الاسلام والمسلمین شیخ غلامحسین صادقی طی تماس تلفنی با اینجانب (سید حسن فاطمی موحد) نسبت به مطالب کتاب انتقادهایی داشت. از آنجا که کتاب در معرض دید عموم قرار گرفته، ایرادات آن نیز در معرض عموم قرار می گیرد.
ضمن تشکر فراوان، سخنان با ارزش ایشان را در اینجا می آوریم:
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی سیدنا محمد و آله الطاهرین. إن أرید إلا الإصلاح ما استطعت و ما توفیقی الا بالله. رب اشرح لی صدری و یسر لی أمری واحلل عقدة من لسانی.
من به عنوان یک طلبه ی کوچک این محل از همه ی کسانی که با زحمتهای فراوان چنین کتابی را به نگارش در آوردند کمال تشکر و قدردانی خود را اعلام می دارم اما توقع داشتم در مکتوبات دقت بیشتر صورت می گرفت.
من دو سه بار این کتاب را مطالعه کردم. این نقدی را که عرض می کنم کاملا دوستانه است و بسیار خوشحال می شوم که دیگران، سخنانم را نیز نقد کنند؛ چون هدف اصلی از نقدها و جواب نقدها روشن شدن حقایق است نه خدای نخواسته کوبیدن کسی.
پیشینه ی منطقه
نمی دانم چرا عده ای، به عمد یا از روی غفلت، پیشینه ی این منطقه را به گبرها و آتش پرستی وصل می کنند؟! منشأ اصلی چنین سخنانی، کتاب گرکویه است. اما بنا به گواهی بزرگان و صاحب نظران، اشتباه ها و لغزش های فراوان در این کتاب راه یافته و دقت لازم در تدوین آن صورت نگرفته است. گاهی دلیل هایی در این کتاب برای اثبات ادعاهای نویسنده آمده که بسیار ضعیف است.
یکی از بزرگان اصفهان به نام آیت الله سید حسن امامی می گفتند: در قدیم مردم شبها در بیابان ها راه آبادی را گم می کردند. برای گم نکردن راه، مناره هایی درست می کردند و بالای آنها چراغی روشن می کردند تا مردم از راه دور راه را پیدا کنند. اما آقایان این مناره ها را آتشکده خیال کرده اند.
هیچ دلیلی ندارد پیشینه ی خود را به آتش پرستی و زرتشتی گری وصل کنیم و این قابل اثبات نیست.
کتمان حقایق
برداشت من این است که برخی در پی کتمان برخی حقایق و چهره های مفید جامعه ی ما بودند. البته شاید این نظر من قابل نقد باشد و اشتباه برداشت کنم. برخی به طور زیرکانه در پی بزرگنمایی نیاکان خودشان هستند. این حرکت که هرکس به دنبال ترفیع نیاکان خود باشد شباهت به دوران جاهلیت پیدا می کند که پیامبر اسلام(ص) به شدت با آن مبارزه کرد و «الهیکم التکاثر حتی زرتم المقابر» در همین رابطه است.
قضاوت ها
به نظر می رسد در بعضی قضاوت ها بی انصافی شده و نسبت به بعضی هم غلو کردند. مثلا در نوشته ای در این کتاب سخن از کدخدایی پیش آمده که الآن مرحوم شده و ما هم برای ایشان طلب مغفرت می کنیم. در کتاب (صفحه 460) آمده که ایشان چهل پنجاه سال پیش چاه آبی را حفر کرده و ذکری را به چاه خوانده و به برکت دعای آن کدخدا این چاه بدون نیاز به لایروبی هنوز آب دارد. به این صورت ایشان در حد انسان های با کرامت بالا برده شده است. در حالی که چند دهه پس از حفر چاه از سوی کدخدا، آنجا متروک و زباله دان بود. تا اینکه مرحوم سید رضا فاطمی فرزند حسن خان با گرفتن وام از جاهای مختلف، چاه را بعد از سی چهل سال احیا کرد. بنابراین چاه از اساس متروکه و مخروبه بوده و آبی نداشته تا نیاز به لایروبی پیدا کند.
البته بعضی ممکن است صحبتهای من را قبول نکنند و با من صحبت کنند. بنده با کمال میل انتقاداتشان را می پذیرم.
عناوین و القاب
در عصر ما شاهدیم که القابی را برای افرادی به کار می برند که در آن سطح نیستند. به قول علمای علم اصول، استعمال لفط در «غیر ما وضع له» است و جایز نیست. این کار چند ضرر دارد. یکی اینکه ظلم به کسانی می شود که لایق این عناوین و القاب هستند. دوم اینکه ممکن است زمینه ی شروع بدعتی بشود. سوم اینکه ممکن است در افراد ایجاد غرور کند و خودشان هم کم کم باورشان بیاید و با خود بگویند که: نکند من در این سطح هستم و خودم خبر ندارم!
در درجه اول خود آن شخصی که این القاب را برای او به کار می برند باید مانع شود.
اولین ها
در بخشی از کتاب اولین های فراوان آمده مثلا کسی که اولین ماشین خرمن کوب را به حسن آباد وارد کرد یا اولین اتوبوس یا اولین دوچرخه یا ... اینها درست و زحماتشان قابل تقدیر و تشکر اما جا داشت می گفتند که جامعه ی حسن آباد ما آنقدر بسته بود که وقتی یک امنیه و مأمور انتظامی می آمد، فرار می کردند. بعضی ها شاه را می پرستیدند. وقتی که تاریخ هجری شمسی تبدیل شد به تاریخ 2500 ساله ی شاهنشاهی، جا داشت می نوشتند اولین کسی که در برابر این چیزها قد علم کرد چه کسی بود؟ در همین منطقه اصلا اسم امام خمینی به گوششان نخورده بود. اول کسی که امام خمینی را در منطقه مطرح کرد که بود؟ چه کسانی بودند که بعد از تبعید امام به نجف، از اینجا وجوه شرعی را برای ایشان می فرستادند و رسید پولها از طریق کویت و دریا به دستشان می رسید؟ آن رسیدها اکنون نزد بعضی موجود است. چه کسانی اولین بار ابهت طاغوت را در منطقه شکستند؟
خلط عالم و غیر عالم
در این کتاب از علمای فقید حسن آباد نام برده شده و مورد تجلیل قرار گرفته اند که کاری پسندیده است. اما در ضمن آن از مرحوم سیدمیرزا نام برده شده. ایشان کشاورزی معمولی و متدین بوده اما حتی سواد خواندن و نوشتن نداشته است. چنین اشتباهی در کتاب سبب می شود آیندگان دچار اشتباه شوند.
اما یک روحانی که یک عمر در این آبادی به مردم خدمت می کرده و بسیاری از امور دینی را به مردم آموزش می داده، او را منحصر در این کردند که سی سال امام جماعت یک مسجد بوده. به نظرم یک ظلم نسبت به آن روحانی است. جا داشت اسمی هم از این اهل علم که زحمت کشیدند می بردند.
مصاحبه ها
حال که قرار بود با افرادی مصاحبه صورت گیرد، بهتر بود گزینشی صورت نگیرد. کم نبودند افراد بدردخور که چیزهای نابی داشتند و قابل مصاحبه بودند که برای نشان دادن عظمت منطقه اهمیت داشت.
احساسم این است که سؤالات هم گزینشی بوده. ممکن است اشتباه هم بکنم. مثلا شخصی که اصطلاحات آخوندی را نمی داند می پرسد: شما اجازه ی نقل حدیث هم دارید؟ شما از این پرسشگر بپرس: نقل حدیث یعنی چه؟ مسلما نمی داند نقل حدیث چیست.
خود حضرات علما که با آنها مصاحبه شده این گلایه را دارم که جا داشت تذکر می دادند که: غیر عالم را با عالم مخلوط نکنید.
ضرب المثل ها و زبان محلی
در میان ضرب المثلها مواردی قبیح به چشم می خورد که نباید آورده می شد.
عبارت هایی به زبان جرقویه ای در کتاب آمده، اما با اینکه خودم بچه ی حسن آباد هستم و زبان مادری ام حسن آبادی است، این کلمات را به راحتی نمی توانم تلفظ کنم؛ وای به حال دیگران.
در پایان باید بگویم که اگر در کتاب هیچ چیز نباشد غیر از اینکه مزین شده به نام مقدس آیت الله العظمی حائری دستجردی که کار شخص شما است، تشکر ویژه را دارد.
اشکالات دیگری هم هست که به خود آقایان دارم که:
اذا کان الغراب دلیل قوم فویل للغریب اذا اتاکا