سفرنامه آقای محمد حسن محقق معین به حسن آباد
از مسؤلین سنجش وارزشیابی وزارت آموزش و پرورش
(قسمت اول)
شنبه شب ششم اردی بهشت ماه 1382آقای کاظم زاده من را به روستای اندلان در 30 کیلومتری اصفهان ودر حاشیه کویر رساند ورفت . متاسفانه نتوانسته بودم قبلا خبر مسافرت خود را به اقوام برسانم وبدون اطلاع قبلی آمده بودم . از بلند گوی مسجد ده صدای سخنرانی بگوش می رسید. در کوچه جلوی در بسته بدون قفل خانه فامیلمان روی سکو نشسته بودم وچند نفری از اهالی از وجود غریبه در ده آگاه شدند. چند لحظه بیشتر نگذشته بود که مشهدی اسماعیل از مسجد آمد و جلوی در ربوسی کردیم زنجیر را انداخت و وارد دالان قدیمی با دیوار کاهگلی منزلشان شدیم.
شب را در خانه زیبای عمه و شوهر عمه همسرم گذراندم.دو داماد این خانواده،آقامیرزا (فرزند پسرشان )ودو عموی همسرم ،که درآن روستا،وشهرک اندلان ساکن بودند.ظرف مدت کوتاهی از طریق شبکه اطاع رسانی روستا!!خبر شدندولطف کردند وبه دیدن من آمدند وشب شام را مهمان مشهدی اسماعیل بودیم.
آقای ساعی یکی از دو داماد مشهدی اسماعیل که همکارمان در وزارت جهاد کشاورزی است و در انتخابات اخیر شوراها به عنوان یکی از سه عضو شورای روستای اندلان انتخاب شده گفتند که خیلی دوست داشتند که فردا همراه من به جرقویه علیا وحسن آبادبرای بازدید از مدرسه شهید قیصری که در 100 کیلومتری اندلان واقع شده، بیایند اما فردا فرمانداری، شوراها را دعوت کرده تا مراسم افتتاحیه وانتخاب رئیس و نایب رئیس و منشی شورا ها برگزار گردد؛ لذا نمی توانند. با تشکر ازایشان گفتم : که چه عجله ای در انتخاب رئیس شورا؟! به نظر من این کار انگیزه دیگر اعضای غیر رئیس شوراها را برای مشارکت کاهش می دهد.گفتند: دوره قبلی هم همینطور بود. این رئیس شورا است که همه کاره است. مردم و مسئولان نیز این امر را پذیرفته اندو…
یک مرتبه تلفن زنگ زد!!همسرم از تهران بود؛.گفت: پس موبایلت چرا کار نمی کند! گفتم :تلفن همراه من روشن است اما اینجا سرویس مخابرا ت مشکل دارد.گفتم چطور اینجا زنگ زدی !از کجا شماره تلفن عمه ات را پیدا کردی (از وصل این تلفن 24 ساعت نمی گذشت.البته دخترها وپسرشان در همین روستا چند سالی است که تلفن دارند.) گفت از منزل عمویم شماره را گرفتم.عمه خانم پای تلفن آمد وگله گذاری که نباید به من پیره زن سر بزنی مگر برای …
در مورد طرح ارزشیابی توصیفی با اقوام صحبت کردم. گفتند در روستای ما نیز تعدادی از مردم کامپیوتر دارند واز اینتر نت هم استفاده میکنند وما هم به دنبال خرید کامپیوتر برای بچه ها هستیم وفقط …
صبح ساعت 7، ماشین پیکانی را از همان روستا برای عزیمت به حسن آباد وبرگرداندن به شهر اصفهان به مبلغ 12 هزار تومان کرایه کرده وبه سوی مدرسه شهید قیصری حرکت کردیم.ساعت 8.5 صبح به جرقویه علیا رسیدیم.قبل از رفتن به مدرسه شهید قیصری که دیوار به دیوار اداره آموزش وپرورش جرقویه علیا است؛صلاح دیدم که به اداره آموزش وپرورش بروم تا به کسی بر نخورد.صدای مراسم صبحگاه دانش آموزان از بلند گوی مدرسه قیصری به گوش می رسید.وارد حیاط اداره شدم؛چند نفر از همکاران جلوی پله های ورودی اداره ایستاده بودند.جلو رفتم خودم را معرفی کردم.مرا شناختند.یکی از آنها آقای صادقی مدیر مدرسه قیصری بود.
به داخل اداره رفتیم.آقای عرب صالحی رئیس اداره نبودند.به دفتر معاون آموزشی رفتیم.گفتند صبحانه که نخوردید !!گفتم نه اتفاقا صبحانه مفصلی هم خورده ام.عکس العمل خاصی نشان ندادند.پس از کمی صحبت وخوش وبش با توجه به این که از قبل خبر داشتم که این اداره به اینترنت دسترسی دارد.وچون رئیس نبود تبعا ممکن است مشکلی در دسترسی وجود داشته باشد ! ازمسئولین اداره خواستم تا مقدمات کار را فراهم کنند تا پس از بازدید از مدرسه بتوانیم به همراه معلمان مدرسه ودیگر علاقه مندان در اداره که لااقل از وجود یک نفر از قبل خبر داشتم؛گشتی در دنیا بزنیم.قبول کردند و به همراه مدیر مدرسه به آنجا رفتیم.
ادامه دارد.....