سفر به گاوخونی
امیر صدیقی
در همان کتاب جغرافی سالهای ابتدایی، در میان نقشه ایران، نام مکانی را دیده بودم که هیچ تصوری از آن نداشتم. باتلاق گاو خونی، براستی پر رمز و راز می نمود. اما شب سی ام بهمن 1383 مصمم به دیدن گاوخونی بودم.
سفر خود را از اراک در ساعت 10 صبح، یکم اسفند ماه 1383 آغاز کردم، ابتدا از خمین و سپس از گلپایگان گذشتم ...
امسال زاینده رود پر آب است و گاو خونی سیری ناپذیر، عطش سالهای کم آبی را بر طرف می کند و زاینده رود را در بر گرفته و می بلعد. جاده باتلاق از ورزنه جدا شده و از شرق تا مرداب امتداد دارد. از آنجا که از درستی مسیر اطمینان نداشتم در میان راه تلفنی از محسن ادیب درستی مسیر را جویا شدم، و وی گفت که بسمت کوه سیاه رنگی که در مقابل دیده می شود بروم.
در سمت راست تپه های شن روان در دور دست مشاهده می شود و در سمت چپ دشتی وسیع با پوشش گیاهی استپی شامل گز و تاغ مشاهده می شود. پس از طی مسافتی حدود 10 کیلومتر در جاده خاکی به دامنه کوه سیاه رنگ می رسی، این کوه آتشفشانی که تماما از سنگهای سیاه رنگ متخلخل پر شده است مانند نگهبانی بر باتلاق نظارت می کند و راهنمای خوبی برای خارج شدن از مرداب است.
در سمت جنوب باتلاق گسترده شده است. خوشبختانه تنها هستم و سکوت بر تمامی محیط حاکم است.
بدلیل چسبندگی گل و لای، کفشهایم را در می آورم و مسیری حدود 2 کیلومتر را پیاده بسمت جنوب پیش می روم. رفته رفته بر عمق آب افزوده می گردد. راه رفتن روی گل نرم باتلاق و بسیار دلچسپ است.در دوردست تعداد کمی مرغان دریایی مشاهده می گردد. در یک سایت خبری خوانده بودم که، باتلاق گاوخونی و حوضه پیرامون آن یکی از نخستین منطقه های سکونت بشر، در حوضه داخلی ایران است که به دلیل دوری از شهر اصفهان و پیرامون آن به صورتی بکر و دست نخورده باقی مانده و از تخریب های تاریخی که دیگر منطقه های زاینده رود را دگرگون کرده بدور مانده است.
این باتلاق از لحاظ تنوع آبزیان و حیات وحش به مراتب غنی تر از حال بوده و جانورانی مانند: گورخر، آهو، یوزپلنگ، خوک و پرندگانی شبیه فلامینگو، مرغابی، آنقوت، تنجه، غاز خاکستری و...در آن به وفور وجود داشته است. بیش از سی گونه پوشش گیاهی نیز در تالاب وجود داشته از جمله: تاغ، گز، اشک، گون، شور، پرند، قیچ و...که اکنون تنها درختان گز به چشم می خورد.
به دلیل صید و شکار بی رویه از یک طرف و آلودگی و کاهش شدید آب در نتیجه ورود فاضلاب ها و احداث سد زاینده رود از طرف دیگر روز به روز از تعداد پرندگان و وحوش آنان کاسته شده و به مرحله ی نابودی کامل رسیده است. افزون برآن افزایش بهره برداری از آب زاینده رود جهت مصارف کشاورزی، صنعت و نوشیدن؛ همانند پروژه عظیم انتقال آب زاینده رود به استان یزد باعث افت شدید آب ورودی به تالاب شده و کیفیت فیزیکی و شیمیایی آن را آنچنان دستخوش تغییر کرده که ادامه مصرف از آب تالاب را برای شرب جانوران و مصرف گیاهان غیر ممکن ساخته و در نهایت اکوسیستم تالاب را در معرض مرگ تدریجی قرارداده است.
در درون باتلاق، من حتی یک گیاه زنده هم ندیدم، براستی پوشش گیاهی باتلاق نابود شده است. این را هنگامی که پس از بازگشت عکسهای قدیمی را دیدم متوجه شدم. هیچ اثری از پوشش گیاهی تا عمقی که من رفتم و با دوربین جستجو کردم نبود یا من نیافتم.
از آنجا که فرصت کم بود و تنها به سفر رفته بودم نتوانستم تا آنچنان که باید به جستجو بپردازم. عکسهایی که مشاهده می کنید، مربوط به سالهای گذشته است و از اینترنت جمع آوری کرده ام. در بهار نیز بار دیگر به گاوخونی خواهم رفت و گزارش کاملتری خواهم نوشت.
بگرفته از وب سایت بیابانها و کویرهای ایران (بهمن 1387)