بعثت
هستی درخشان گشته ازانواربعثت
بلبل غزلخوان برگل وگلزاربعثت
نورنبوت منجلی برقلب احمد
شدسینه اش گنجینه ی اسراربعثت
صوتش طنین اندازشددرگوش هستی
چون زدبر " اقراء " نغمه ای ازتاربعثت
تامصطفی لرزان شدازخوف الهی
ناخوانده مکتب خواندازگفتاربعثت
آمد ندا ازسوی حق خیزای " مدثر "
برگیروبرخوان بربشرطوماربعثت
مولاعلی( ع ) شداولین آئینه دارش
یعنی ولایت شعری ازاشعاربعثت
ایمن بودازظلمت جهل وتباهی
هرکس که داردتکیه بردیواربعثت
خرم ( کویر ) دل شدازنوررسالت
تاگشت حول عالم آن پرگاربعثت