حسن صادقی (طاهر)
فکرکنم تو دهه هفتاد بود که مرسوم شد که برخی حسن آبادیها یک خونه اصفهان هم خریدند. شاید علت اصلی اون هم گران شدن فرش دستباف بود. شغلی که آن زمان بعد از کشاورزی دومین شغل منطقه حسن آباد شد. تا جایی که ارزش یک تخته فرش دستباف بیشتر از یک قطعه زمین یا حتی یک خانه کامل در برخی از جاهای اصفهان بود.
راستی که ما حسن آبادیها هیچ وقت شم اقتصادی نداشتیم!! تازه این چند صد نفر زرنگهای ما بودند که به جای تدارک زمینه کسب و کار برای آینده فرزندانشان و سرمایه گزاری درمحل؛ قالی را دادند و زمین در اصفهان خریدند بقیه که هیچ!!
درسته حالا همین خونه ها چند صد میلیونی می ارزه ولی.....
بله این هم خودش یکی از عوامل مهاجرت شد که خانه دارها هوس زندگی شهری کنند.
زمان گذشت واین بازار خوب قالی هم کمرنگ شد و خیلی زود فرزندان حسن آباد بزرگ شدند و دیدند که پدرانشان چیزی نکاشته اند تا آنها برداشت کنند. بیکار وسرگردان..
آری حتی فرزندان پولدارها و سرشناسان و معروفهای ما بیکار شدند یا آواره شهرهای دیگر با حداقل دستمزد. کسی برای فرزند خودش هم اشتغالزایی نکرد چه رسد برای دیگران.
آیا همه جوانان بیکار یا معتاد یا خلاف، از خانواده های فقیر هستند؟؟
درسته اینکه گفتند: دیگران کاشتند ما خوردیم، منظور محصول کشاورزی نبود که هرکسی محصول خود را برای خودش میکارد. منظور همین فرصتهای شغلی و کسب درامد است برای دیگران.
اشخاصی دانا بافندگی را در حسن آباد مرسوم کردند و رفتند یک عده هم به جایی رسیدند و تمام.
و اما حالا:
جدا از توقعاتی که ما از دولت در زمینه اشتغال داریم؛ خودمان چه کاشته ایم؟ پدران, سرشناسان, کارمندان, افراد بانفوذ و باسواد چه گلی به سر اقتصاد شهر زده اند؟
چرا باز هم تا شخصی دو ریال پس انداز می کند بجای تولید کسب و کار لااقل برای فرزند خودش ؛ باز هم یا خانه در اصفهان می خرد یا مدل ماشین را عوض می کند یا....!!!!
وچه زیباگفت مولوی:
در زمین دیگران خانه مکن
کارخودکن. کاربیگانه مکن