حکایت خداحافظی گربه ی مظلوم از پیره زن ظالم (کلیندون و دمادون (کلیله ودمنه) حسنوایی)
(یُون به اُون)
یا تو خُو چند ت بِد ی کَر تَ به مو ن
(یادته چقدربدی به من میکردی)
مون گُ بی شوم ازکنارت، یون به اون
(من که میروم ازپیشت این به اون)
گام بِگر تون مو نست خو د نَدگا یَ
(خواستم مونست باشم خودت نخواستی)
بیکِسی ،کِفتی دوچارت، یون به اون
(بیکسی دوچارت شداین به اون)
پَرنا تَ لنگه اُو ر سی، مو ن تا مهَ
(لنگه کفش به من پرت میکردی من میدادم)
یا خالی جَلدی به کارت، یون به اون
(سریع جاخالی به کارت میدادم این به اون)
نَد گا یَه اِ یشوَ خ ببو ن راسی چِشا ت
(هیچ وقت نمیخواستی بیام جلوی چشمات)
پَس نی یون چِش انتظارت، یون به اون
(پس من هم چشم انتظارت نیستم این به اون)
تا خا تیت کَرتهَ کی و َسا ینَ پی شوت
(تاصدام میزدی میدویدم پیشت)
نَ شونه اصّ جیری با رت ، یون به اون
(اما دیگه زیربارت نمیرم این به اون)
خوفتَ بُوم هرشو رو سَرما پِشتی بِر
(هرشب پشت در توسرما میخوابیدم)
تا خَزِوُن گَرتا با ها رت، یون به اون
(تااینکه بهار توهم خزون شد این به اون)
چَن نَ خاش با تَنا نیشمون دیم دزار
(تنها نشستن روی دیوار چقدرزجرآوربود )
تَنا نیش تی تِل دِزارت ، یون به اون
(حالا توهم تنها نشستی پای دیوارت این به اون)
وِچِه هاموت هی کی خوصَّه ازکی یِت
(بچه های مراازخونت مینداختی بیرون)
توکوشوند اون وِچِه وارُت؟ یون به اون
(بچه های توچی شدند این به اون)
خار تُومَه و یشکی اُورو، پَس تو ُزنون
(اون روزاگشنگی میخوردم پس الا ن خودت)
کُوشَّا اون اوگوشتی بارت، یون به اون
(کجارفت آبگوشت رو بارت این به اون)
تا مَعوُم کَرتَ اصَّن ، خا رت نه با
(تامیومیو میکردم اصلاخوشت نمی اومد)
نَم گو و بن ابی خارت، یون به اون
(دیگه نمیخوام خاروذلیلت باشم این به اون)
بعدی هَم تُون اذیت ، وَ رتی رو یا
(بعد اون همه اذیت زمین گیرشدی)
چَن سیا هو روزگا رت، یون به اون
(چقدرروزگارت سیاه شده این به اون)
گاَ ته گُ مُون بمبِرون پس ری به بی
(دوس داشتی که من بمیرم پس اینو بدون)
اصٌ نِیُونَ سر مزارت ، یون به اون
(هرگز بر سرمزارت نمی ایم)
5دی 1396