زائراربعین
ای همسفر قافله با پای پیاده
تو درسفرعشقی وانکار، ندارد
هنگام سفربرسرت آیدگل وقرآن
خاکسترهرکوچه و بازار ، ندارد
بشمارعموداز دل وجان زائرافلاک
تعدادِ چنین قا فیه تکرار، ندارد
چون همسفرعشق شدی پای پیاده
در راه دگر آبله و خار، ندارد
گرخسته شدی راحت وبی واحمه بنشین
آنجا عقب قا فله آزار ، ندارد
سیراب شودکودک معصوم تودرراه
هر گزبه گلویش احدی کار ، ندارد
درراه بودموکب ومهمانیِ بسیار
در کنج خرابه و َ شب تار ، ندارد
گردرهشان سرمه ی چشمان ملایک
زین مرحله کس دیده ی خونبار ، ندارد
همراه چنین قافله زا ئر بسلامت
خوش باش دگر عابد بیمار، ندارد
باشوق به دیدار حرم عزم سفرکن
چون باتوکسی عقده ی پیکار،ندارد اربعین95