پیش از این، مطلب زیر در سه قسمت بود و در قسمت «نظریات» توضیحاتی را خونندگان گرامی در مورد مثلها ذکر کردند. نظر به ادغام سه قسمت و حذف دو قسمت دیگر، آن نظرات نیز حذف شد اما توضیحات خوانندگان در اینجا آمده است.
علیرضا صادقی
چند ضرب المثل رایج در حسن آباد تقدیم می کنم اما توضیح آنها را به بازدیدکنندگان محترم وبلاگ وا می گذارم. امید است با توضیحات ارزنده آنها، این مثلها بیشتر تبیین گردد. ناگفته نماند اینکه می گوییم این ضرب المثلها در حسن آباد بر سر زبانهاست، منظورمان این نیست که تنها به اینجا اختصاص دارند بلکه ممکن است بعضی از آنها در جاهای دیگر هم به کار روند اما در حسن آباد با کلماتی که می نویسیم رواج دارند:
1. نون ندارو بخرو سراغ پیاز گیروه (نان ندارد بخورد سراغ پیاز می گیرد)
حسن آبادی الاصل: به نظرم این ضرب المثل در مورد کسی به کار می رود که با کمی مال در فکر آرزوهای بزرگ است. به عبارت دیگر آرزوهای مادی او در سطح داریی اش نیست.
احمد: در بعضی سایتها این ضرب المثل اینطور اومده: نون نداره بخوره پیاز میخوره اشتهاش واشه!
بنابراین معنای مثل اینه که شخص بیشتر از حد تواناییش می خواهد کارهای بزرگ کند.
2. اتاکش بکه چشش سوزابا (نگاه کرد چشمش سبز شد)
3. رو ده ریش اون اینتای سراغ کدخداش گیته (در آبادی راهش نمی دادن سراغ کدخدا را می گرفت)
ف: ضرب المثل «در آبادی راهش نمی دادن سراغ خانه کدخدا را می گرفت» در مورد کسی به کار می رود که نگذارند کاری را انجام دهد یا نتواند انجام دهد، اما سراغ کار بزرگتر برود.
4. یک سوزون در خود بندا یگ گندوش در مردم (یک سوزن به خودت بزن و یک جوال دوز به دیگران)
حسن آبادی الاصل: در مورد کسی به کار می رود که خودش عیب دارد اما از دیگران عیب می گیرد.
احمد: در کتاب امثال و حکم دهخدا در مورد یک سوزن به خودت بزن و یک جوال دوز به دیگران، آمده است که این مثل شبیه آنچه بخود نپسندی بدیگران نپسند است. بنابراین توضیح حسن آبادی الاصل درست نیست.
5. گوش رو دریا بشو او پاش ترا نبو (می خواهد وسط دریا برود پایش خیس نشود)
احمد: ضرب المثل پنجم برای زمانی است که کسی بخواهد کاری مهم انجام دهد اما نخواهد سختی را تحمل نکند.
6. دیزچی دینار گوشتی (دیزی 150 گرم گوشتی)
علی: مثل دیزی 150 گرم گوشتی همه نقاط ایران رایج است به این معنی: انسان کم ظرفیت، انسان عجول.
7 ـ هر یا بشه گزر خو میخ وگو وته (هر جا بروی هویج را باید با میخ کند)
دانیال: من اهل حسن آباد نیستم و تا حالا مثل اول را نشنیده ام اما به نظرم می رسد که هم معنای مثل هشتم باشد یعنی هرجا بری آسمان همین رنگ است.
باقر: مثل اول قدری با مثل هشتم فرق داره. مثل هشتم برای امور گوناگون مانند مسائل فرهنگی هم به کار می رود اما مثل اول برای سختی کار است یعنی هرجا بروی کار کردن سخت است.
8 ـ انوم نومی گوش بشو په تش اوت بارتی؟ (هنوز نیامده می خواهد برود پس آتش آوردی؟)
9 ـ هر چی ته دیگ درو به ملاقه یووه (هر چه ته دیگ باشد به ملاقه می خورد)
10 ـ چغندر بله ای ته گدال ورتو (چغندر بزرگی ته گودال است)
11 ـ دو از کنده ورسووه (دود از کنده بلند می شود)
سبحان: مثل شماره 5 در همه نقاط رایج است. کنایه از پیرمردها است. به فرض جوانی کاری را انجام می دهد یا در حال انجام دادن آن است. یک سالخورده ای از راه می رسد اورا راهنمایی می کند که: اگر این کار را بکنی بهتر است. جوان از تجربه او استفاده می کند و در نهایت جوان می گوید دود از کنده بلند می شود.
12 ـ بیدی شوخییو ندی جدییو (دیدی شوخی است ندیدی جدی است)
13 ـ او سربالایی نشوه (آب سربالا نمی رود)
14 ـ هر یا بشه آسمون یون رنگونو (هرجا بروی آسمان همین رنگ است)
15 ـ اشتری هو گو بر کیه همه خوفتی (شتری است که در خانه همه خوابیده)
بیننده: مثل شماره 9 درمورد مرگ وبی اعتبار بودن دنیا که درحسن آباد رایج است خواه ناخواه مرگ سراغ همه می آید.
16 - او خوبو از بیم بیو (آب خوب است از زمین صاف بیاید)
17 - شل نشه رو کار خو سفت خره (اگر شل رفتی رو کار سفت می خوری)
18 - پیاز دارو دنبال نون وزوه (پیاز دارد ولی دنبال نان می رود)
19 - خو طنافی یون نبو بیشین رو چاه (با طباب فلانی نمی شود توی چاه رفت)
سبحان: مثل شماره 13 کنایه از کسی است که زیاد چاخان می کند ولی مثل طبل تو خالی است. مثلا می گوید: من چکار می کنم اله وله و... اگه این مبلغ پول را به من دادی شریکت می نمایم ولی دست آخر هیچ چیز در کار نیست.
20 - خری گو پیغام آروه او وانخرووه (الاغی که پیغام می آورد آب نمی خورد)
21 ـ هاشا او واشا ندارو (زد وبندی ندارد)
منظور این است که نمی تواند از خودش دفاع کند و کم حرف است.
22 ـ خِروش ناوند قصاب گرتو (الاغش را سر می برد تا قصابی بلد شود)
23 ـ خوچم خوب نین ولی کاکائی خوبی دارون (خودم خوب نیستم ولی برادر خوبی دارم)
24 ـ یا خارته یا واشته او (نان ونمک خورده فراموش کرده)
25 ـ کوه به کوه نرسوه ولی آدم به آدم رسوه (کوه به کوه نمی رسد ولی آدم به آدم می رسد)
26 ـ خروش از پل بیوشت (خرش از پل گذشت)
27 ـ آردوم دوت کمین نوم ک او گل میخ اوم ک (آرد را صاف کردم؛ غربال کردم و به میخ آویزان کردم)
28 ـ سیخ خو سیخیچی واجو دیموت سیا (سیخ به سیخچه می گوید روت سیاه)
29 ـ هرچی دیگ درو ملاقه یوه (هرچه ته دیگ است به کف گیر می خورد)
همراه: 09133289435