به بهانه کنفرانس کپنهاگ
امروز روز افتتاحیه کنفرانسی بود با نام کنفرانس کپنهاگ که در آن نمایندگان 192 کشور جهان (شامل یک صد تن از رهبران این کشورها) در پایتخت دانمارک گرد هم می آیند تا پس از دوازده روز بحث و تبادل نظر در مورد معضل جدی تغییرات اقلیمی کره زمین بالاخره چاره ای بیندیشند. با این که بر اساس یک نظر سنجی بین المللی حدود دو سوم مردم جهان گرم شدن زمین (یکی از نشانه های بارز تغییرات اقلیمی) را یک مشکل جدی می دانند امابه نظر نمی رسد برای ما ایرانیان این معضل چندان مهم باشد. با این وجود، این رویداد بهانه ی خوبی بود که در خصوص تغییرات اقلیمی حسن آباد مطلبی در این وبلاگ آورده شود . بدیهی است کامل شدن این مطلب نیازمند یادداشتهای خوانندگان آن می باشد.
تنها کافیست این دفعه را جور دیگری نگاه کنی؛ چشمانت را باز کن و دور و برت را خوب نگاه کن، آیا از سرزندگی چشمه های "جا پا حضرت" آنگاه که می توانستی تابستان را با خیال راحت در تک تک آنها شنا کنی اثری می بینی؟ آیا از تعدد قنات ، درختان توت "صحرا دستگردوک" و باغهای پر از درخت انگور ، انجیر و انار خبری هست ؟ آیا هنوز گوش های تو را صدای شرشر باران از ناودان های کوچه های گلی نوازش می دهد؟ آیا می توانی بوی کاه گل پس از باران را به یاد آوری ؟ آیا از زوزه های چند صدایی یک شغال که زیرکانه در نیمه های شب کودکیمان را فریب می داد که باور کنیم صدا ی گله ای از شغال را می شنویم و آنگاه از ترس رختخواب را روی سر خود می کشیدیم چیزی یادت هست ؟از آخرین باری که گرمای مطبوع کرسی در شب سرد زمستان پاهای خسته ات را نوازش می داد و صبح به عشق خوردن آش شلغم مادر از خواب بیدار می شدی چند سال می گذرد؟ راستی چند وقت است که شیر گاو همسایه ات را در جام سفالین هدیه مادربزرگت ننوشیده ای؟ یا تو نیز مثل من در سفره ات شیر یارانه ای (با پلاستیک غیر قابل تجزیه ) می گذاری؟ آیا یادت می آید آن شب سرد زمستان که به قصد دیداری از خانه ات خارج شدی و در نیمه های راه وزش ناگهانی باد ، فانوس در دست تو را خاموش کرد و تو به شوق دیدار دوستانت بدون هراس در تاریکی شب به راهت ادامه دادی ... حالا که خوب نگاه کردی آیا دور و برت بطور گسترده تغییر نکرده است؟
آری همه اینها و خیلی عوامل شاید غیر قابل کنترل و صد البته شهر شدن حسن آباد، دخالت مدرنیته و فناوری و ... ، همه و همه دست به دست هم داده است که محیط پیرامون ما و شرایط اقلیمی آن کم کم تغییر کند . اما من و تو چه کردیم ؟ من و تو ... من و تو به جای آن که در روز راهپیمایی دسته جمعی ( که حدود یک ماه پیش به ابتکار شهرداری حسن آباد تا دیزی کوه برگزار شد) دست پسر و دختر خود را بگیریم واز خانه خود پیاده به مقصد برویم ، آنها را سوار بر اتوموبیل خود تا نیمه راه آوردیم و آن گاه از آنها خواستیم که باقیمانده مسیر را پیاده روی کنند و بعد خوشحال بودیم از این که با فرزندان خود به راهپیمایی دسته جمعی رفته بودیم.اما دریغ که همان را روزگاری بارها و بارها تو و من با پدرانمان بدون آنکه نام "راهپیمایی دسته جمعی" بر روی آن بگذاریم انجام می دادیم . و اکنون من و تو خیلی کارها که می کنیم که اگر نمی کردیم شاید ... شاید صد سال دیگر هنگامی که آیندگان تقویم تاریخ را ورق می زدند همه کلمه ای شاید پیدا می کردند جز دو کلمه "کنفرانس کپنهاک".
ادامه دارد ...
mahmood_sadeghi@yahoo.com