آه و آگاهی در عزای حسینی
دکتر مجید صادقی
گریه و خنده دو خصیصه ی انسانی است و هیچ انسانی از جهت انسانی خود از آن دو ویژگی خالی نیست. گریه و خنده نشانه ی عکس العمل آدمی نسبت به وقایع و حقایق اطراف است. این دو از قلمرو احساس و عاطفه ناشی می شود.
انسان دارای سه قلمرو وجودی است: 1 ـ فکر و اندیشه 2 ـ احساس و عاطفه 3 ـ عمل
این سه قلمرو بهم تنیده کلیت وجود آدمی را تشکیل می دهند. رابطه ی آن سه به گونه ای است که هم در یکدیگر ریزش دارند و هم از یکدیگر تاثیر می پذیرند. انسان هایی که دارای رشد همه جانبه هستند، کسانی اند که در کنار پرداختن به ابعاد عاطفی خود، به قلمرو فکر و اندیشه ی خویش نیز بها داده و به اقتضای همان فکر و عاطفه نیز عمل می کنند.
مهر و کین دو ویژگی است که از ناحیه ی احساس و عاطفه برمی خیزد و معرفت و دانش از حوزه ی فکر و اندیشه نشأت می گیرد. از پیوند این دو، عمل و فعلی ناشی می شود که هم متقّن است وهم حَسَن. یعنی هم از ناحیه ی عقل و حکمت نظری حمایت می شود و هم در حوزه ی عقل و حکمت عملی و جنبه های زیباشناسی و عاطفی ذوق و شوق آدمی را در چنگ خود می گیرد.
واقعه ی عاشورا
مرغان سبک بال عاشورایی در سال 61 هجری حماسه ای آفریدند که هم از جهت تامّلات معرفتی و عقلانی، ذهن فیلسوفان و اندیشمندان را به خود خیره کرد و هم جمال و زیبایی حماسه ی آنان ذوق و عاطفه و احساس باریک بینان و ظرایف تاریخ بشری را مسحور و مشغول خود ساخت. لذا هنر عاشورا آن است که هم درس زندگی و بندگی و خدا شناسی می دهد و هم اشک انسانهای ناظر بر خود را جاری می سازد. از این جهت مانند قرآن است که هم کتاب معرفت و فرهنگ است و هم دفتر هنر و آهنگ. و به همین دلیل در تاریخ عمر 1400 ساله اش سوای ابعاد گسترده ی معرفتی خود که جان تشنگان دانش را سیراب کرده است، آهنگ و الحان آن چه بسیار مستمعانی را ـ حتی غیر مسلمان ـ تحت تاثیر و تسخیر خود قرار داده است.
عاشورای حسینی دو چهره دارد: یکی چهره ی معرفتی ـ عقلانی و دیگری سیمای عاطفی و احساسی. در چهره ی اول، حادثه ی عاشورا به عنوان یک انقلاب هدفمند، برنامه ریزی شده و زندگی ساز مورد تحلیل و تبیین اهل معرفت قرار می گیرد و در بعد دوم تابلوهای حماسه، ایثار، گذشت، وفا و جانبازی ها و مظلومیت ها و زیبایی های رزم و بزم عاشقانه ی حسین(ع) و یاران او، و در سوی دیگر ناجوانمردی، قساوت، پیمان شکنی، رذالت و پستی یزید و سپاهیان او تصویر می شود و شوق و عشق و اشک و نفرت انسان را بر می انگیزد.
تذکار
آنچه در این نوشتار قصد تذکار آن را دارم آنکه احساس و اشک و آه و عاطفه و نفرت و عشق اگر مسبوق و مصبوغ به آگاهی و معرفت نباشد نه سازنده است و نه پاینده و نه ارزنده. لذا قرآن کریم اشک چشم را نشانه ای از معرفت و شناخت حق می داند: واذا سمعوا ما انزل الی رسول تری اعینهم تفیض من الدمع مما عرفوا من الحق یقولون ربنا امنا فاکتبنا مع الشاهدین (مائده، آیه 83)
(وقتی آنچه را بر رسول خدا نازل می شد، می شنیدند اشکشان به خاطر معرفتی که از حق بدست می آوردند جاری می شد و آنگاه دعا می کردند: خدایا ما را از شاهدان قرار ده.)
بر این اساس شوق و اشک وقتی ارج و اجر خود را می یابد که با معرفت در آمیزد. ما وقتی می توانیم پرچم عشق را سردست و سرپا نگه داریم که در کنار آن بیرق آگاهی و معرفت را نیز به بلندای رفیع تری درآویزیم.
متأسفانه آفتی که امروز گریبان گیر بسیاری از مراسم عزاداری است، خالی شدن مراسم از وعظ و پند و بصیرت است. مجالس طولانی و فرساینده صرفاً با نوحه و طبل و دهل و زنجیر و سینه زنی تمام می شود و از ابعاد معرفت امام و فلسفه ی قیام او که به بصیرت سوگواران می افزاید کمتر سخن میرود.
مجالس روضه در حسن آباد
در تاریخ گذشته حسن آباد جرقویه مجالس روضه خوانی متعددی وجود داشت که معمولاً روحانیون میدان دار آن بودند. جلسه های روضه ی مساجد جامع بازار، ملا باقر، قلعه دستجردوک و بعضی از منازل بر این روال بود که چند تن از روحانیون مانند مرحوم حاج آقا سید رضا مسترحمی، مرحوم میرزا عبدالغنی تلقایی، مرحوم شیخ ملامحمد صادقی، حاج شیخ محمد علی سعادت و.... حدود 20 الی30 دقیقه منبر می رفتند و بین منبرها یک مداح با ذکر نوحه یا مرثیه اشکی از حضار می ستاند. امروز دیگر نه از نفس گرم و معنوی حاج آقا سید رضا خبری است و نه از تحلیل ها و پندهای روحانیون فاضل اثری. در مراسم، اصل بر نوحه خوانی است و اگر چنانچه تصادفاً فرصتی اضافه به دست آمد آن را به یکی از وعاظ تخصیص می دهند. مجالس فاتحه خوانی نیز همین وضعیت را دارد که نه تنها از مدت زمان وعظ، بلکه از قرائِت قرآن هم چنان می کاهند تا جای برای همان مرثیه ها و تشکر و تجلیل از این و آن باز شود.
زنگ خطری که باید نواخت آنکه مبادا مجالس فقط به عرصه ای برای اظهار لحن ها و آهنگ طبل ها و هنرنمایی مداحان تبدیل و از ابعاد معرفتی، نظری و فکری خالی شود که خطرات و خسارات غیر قابل جبرانی را در پی خواهد داشت.
سال گذشته پیشنهادی به بعضی روحانیون حسن آباد از جمله جناب آقای شیخ محمد جمشیدی و جناب آقای حاج شیخ علی منصوری دادم که هیئات مختلف را تجمیع، و مجلس وعظ و سخنرانی آبرومندی متناسب با شأن مردم مؤمن و نجیب حسن آباد تشکیل دهند و از مدیریت ناصحیحی که امروز دامن گیر مجالس عزاداری است جلوگیری نمایند.
حسن آباد پتانسیل بسیار نیرومند و ارزشمندی از روحانیون فاضل، مداحان خوش صدا و با سوز و گداز، دانشگاهیان، فرهنگیان، متموّلان خیّر (البته مهاجر) و مهم تر از همه مردمی اصیل دارد که می توانند با هم اندیشی در این امر چاره جویی کرده با برنامه ریزی، مشکلات موجود را حلّ و فصل کنند.
روحانیون معظّم و اهالی علم و تقوی باید به صورت فعّال و نه منفعل شرکت داشته باشند، هم خوب سخن بگویند و هم سخنان خوب بگویند، منبرهای کوتاه و پر محتوی داشته باشند و از خطابه های خمیازه خیز و طولانی دوری کنند.
مداحان محترم از الحان و آهنگ های مرثیه سازان و مرثیه سرایان قدیمی فاصله نگیرند، سوز گداز را که جوهره ی اصلی یک مداحی و نوحه خوانی است، در خود تقویت سازند، نسبت به محتوای حماسی ـ عاطفی و معرفتی مرثیه ها حساسیت بیشتری نشان دهند و طول مراسم را کم کنند.
نکته ی پایانی
نکته ی پایانی اینکه گریه ی بدون معرفت همان قدر بی محتوا و بی نتیجه است که خنده ی بی دلیل. اشک و سوز و آه زمانی وجود آدمی را در چنبره ی تسخیر خود می گیرد که با مبدأ اشک پیوند بخورد؛ آنگاه هم کیمیاگر و سازنده است، هم پایدار و هم مشمول ثواب و پاداش الهی است.
غلام همت آن رند عافیت سوزم که در گداصفتی کیمیاگری داند
تاسوعای حسینی 1388
حسن آباد جرقویه