آنچه در پی می آید درد دل یکی از همشهریان است که به منظور کسب علم، حسن آباد را ترک کرده و همچنان توجهش به حسنآباد معطوف است. کم مهری برخی همشهریان به همشهریان خود و حسن آباد او را رنجانده و سخن زیر را به قلم آورده است. امید که سبب تنبّه باشد.
حسن آباد وطن من
حب الوطن من الایمان
مسعود صادقی
این روزها شاهد مطالبی سودمند به همت همشهریان عزیز بویژه جوانترها در وبلاگ حسن آباد هستیم. نکته ای که خصوصا با خواندن نوشته های افراد شاخص تری چون: حسن قیصری، دکتر علی صادقی، دکتر مجید صادقی، دکتر سید جواد طباطبایی و... جلب توجه می کند این است که: چرا این افراد شاخص که هر کدام در حوزه ای خاص، مدارجی را تا سطوح عالی طی کرده اند و در حالی که سالها از وطن خود دور بوده اند اینگونه به وطن خویش می بالند و فرهنگ و آداب و رسومی را که روزگاری در آن نفس کشیده اند، با شور و هیجانی خاص بیان و به آن افتخار می کنند؟ چرا شاهد علاقهمندی افرادی هستیم که در خارج این شهر به دنیا آمده و بزرگ شده اند اما صرفا به دلیل اینکه حسن آباد وطن آبا و اجدادی اشان است، از انتساب خود به آن، خوشحالند و از خدمت به این دیار در حد توانشان، دریغ نمی کنند؟
در مقابل، چرا معدود افرادی متولد و بزرگ شده ی حسن آبادند اما از انتسابشان به این دیار کهن خرسند نیستند؟ افرادی را سراغ داریم که تمام همت و آرزویشان این است که به هرقیمتی شده به شهرهای دیگر مهاجرت کنند و چه مشکلات جانکاهی را که تحمل نمی کنند!
گویا این گروه اندک، حسن آبادی بودن را برای خود افت و نقصان می شمارند و به زودی زبان حسن آباد و حتی خود شهر را به فراموشی می سپارند. چنان از لهجه و لباس و اداهای شهر جدید تقلید می کنند که گویا سالیان دراز در آن شهر زندگی کرده اند و حتی روی دست اهالی آنجا می زنند! متأسفانه گاه این بی هنران و بی مایگان به همشهریان خود به دیده ی تحقیر و تمسخر می نگرند و حاضر نمی شوند حتی در میان همشهریانشان به زبان مادری سخن بگویند!!
این مشکل اختصاص به حسن آباد ندارد هرکه در هرجا دچار کمبود شخصیت باشد، چنین رفتارهایی از او سر می زند. روستایی خیال می کند با رفتن به شهر، کمبود شخصیتش جبران می شود. ساکن شهر کوچک می پندارد با مهاجرت به شهر بزرگتر می تواند مشکلش را برطرف کند. ساکن بزرگ ترین شهر خیال می کند با سکونت در خارج کشور شخصیت پیدا می کند و گاه ادای خارجیها را در می آورد. کم نیستند کسانی که به صرف یکی دو سفر خارجی لهجه ی آنها عوض شده؛ چنانکه افرادی متولد و بزرگ شده و ساکن حسن آبادند اما سخن گفتن به زبان محلی را فراموش کرده اند و حتی لهجه ی جاهای دیگر را تمرین می کنند. اینان توجه ندارند شخصیتی که لهجه و زبان به انسان بدهد ارزش ندارد بلکه اصلا شخصیت نیست.
ناگفته نماند هر مهاجرتی نکوهیده نیست. گاه برای برخی پیشرفت ها چاره ای جز مهاجرت نیست. بهترین شیوه را بزرگانی مثل آیت الله حاج شیخ محمد سعادت و آیت الله سید هدایت الله مسترحمی پیش گرفته اند که برای پیشرفت علمی هجرت کردند اما نه تنها حسن آبادی بودن را ننگ و عار نمی دانند، بلکه بدون فراموش کردن شهر و دیار خویش در حد توانشان به این خطه از مملکت اسلامی خدمت می کنند. آری، بهترین راه این است که دست در دست هم به شهر خود ارتقا بخشیم و آن را به سطح دیگر شهرها برسانیم. هرچند کسانی که وطن اصلی خویش را فراموش کرده اند و انتساب به آن را ننگ و عار می دانند، بی هنران و بی مایگانی هستند که توان خدمت رسانی به دیار خویش را ندارند و امیدی به خیر آنها نیست!