ضرب المثل های گاوی
ابوالحسن صادقی
آنچه در پی می آید چند ضرب المثل است که کلمه ی «گاو» در آنها به کار رفته و در حسن آباد رواج دارد. آنها را به زبان محلی می آورم. ناگفته نماند که ممکن است این مثلها در جاهای دیگر نیز استعمال شوند.
بزودی ضرب المثل هایی مربوط به چیزهای دیگر نیز تقدیم خواهم کرد. امید است خوانندگان گرامی ضمن ارائه ی انتقادات خود، موارد دیگر را که از قلم اینجانب افتاده، در قسمت «نظریات» جهت تکمیل، بنویسند.
1. سِری گا یَگ یا بی روُ خُمرهَ گیر دِروُ (سرگاو جائی دیگر در خمره گیر است) عیب کار از جای دیگر است.
2. شالا گا پا رو تِلُت نُو (خداکند گاو پایش را روی شکمت بذاره) شکم گنده (تِل فِررَخ)
3. گا شاخ پِکی سیا وسی بیش فرق نَکِرو (گاوی که شاخ می زند سیا وسفید ندارد.
4. گا نوُ مَن شی ری (گاو نه من شیری) کاری که تا سرانجام برسد وقت نتیجه پا بزند و حاصلی نداشته باشد.
5. گا پیشوُنی سی بی (گاوی که پیشانیش سفید است) مثلا اگر کسی در طول عمرش خلاف برود مشخص است اگر خلافی هم نداشته باشد فقط او نشان است.
6. اِبی اوروواهاش گا بِ خوا (دیگر آنروزها را گاو خورد) دیگر مثل آن روزها نیست که هرکاری دلت می خواهد انجام دهی.
7. مِسلی گا گوُ چِشُوش دِر کفتار هُوُ مَهَ بُو (مثل گاوی که کفتار دیده باشد نگران است) کنایه از پریشان حالی فردی است.
8. یُون گا هُون سیا گُو هُو ایچی شاخ جی پَکوُوَ (این گاو نه تنها رنگ سیاه دارد شاخ هم می زند) کار از ریشه خراب است.
9. گا گُوُ دِکُوُ همه قصابیند. کنایه از گاو شروراست که اگر دست پایش بسته باشدوبرروی زمین بفتد همه قصابند.
10. واجُوُ یُوُن گاهُوُ نِروُ واجوُ بِدُشَه (می گویم این گاو نراست می گوید بدوشش) کنایه از آدم
یک دنده وپر مدعا.