به نظر می رسد حسن آباد، شخصی عالم تر از آیت الله حاج شیخ محمد سعادت نداشته است. ضروری دانستیم با حضور در منزل آیت الله سعادت، از زندگی وی آگاه شویم. ضمن تشکر از ایشان، شما را به مطالعهی این مصاحبه دعوت می کنیم.
ـ با تشکر از اینکه دعوت ما را برای مصاحبه پذیرفتید. قبل از هرچیز در مورد تولد و تحصیلات ابتدایی خود بفرمایید.
در چهارم تیرماه 1323 در حسن آباد جرقویه متولد شدم. پنج ساله بودم که مادرم من را به مکتب خانه برد. طی دو سال قرآن را به اتمام رساندم.
سال 1329 دبستان در حسن آباد و در خانه ی حاج سید محمدرضا طباطبایی تأسیس شد. در آنجا شروع به تحصیل کردم و تا کلاس ششم ابتدایی ادامه دادم. امکانات اجازه نمی داد که در شهر یا محلی دیگر ادامه بدهم و در نتیجه تحصیلات جدیدم متوقف شد.
وقتی که در کلاس پنجم درس می خواندم کلاسهای سوم و چهارم را به افراد پایین تر تدریس می کردم چون معلم کم بود یا در کلاس ششم که بودم کلاسهای چهارم و پنجم را درس می دادم.
ـ از هم دوره هایتان در مدرسه ابتدایی چه کسانی را به یاد می آورید؟
یکی از آنها مرحوم احمد صادقی فرزند حاج ابوالفضل و برادر دکتر علی صادقی بود. دیگری مرحوم حاج رضا منصوری معروف به سهراب که هردو اخیرا از دنیا رفتند. ایشان شخص بااستعدادی بود و روح تحقیق داشت. دیگری آقای محمد جمشیدی پسر عباس مهرعلی بود. الآن اینها را به یاد می آورم.
ـ دروس حوزه را چگونه آغاز کردید؟
سال 1336 به اصفهان مهاجرت و در مدرسه نیماورد تحصیلات حوزوی را آغاز کردم. البته جامع المقدمات را نزد پدرم در حسن آباد خوانده بودم و در اصفهان از سیوطی شروع کردم. سیوطی را نزد مرحوم معلم حبیب آبادی فرا گرفتم.
تحصیل در آن مدرسه هفده هجده سال ادامه یافت. مدتی اسفار را نزد مرحوم حاج شیخ عباس ایزدی امام جمعه ی سابق نجف آباد و از شاگردان مخصوص علامه طباطبایی و حضرت امام آموختم.
مدت شانزده سال در درس آیت الله حاج شیخ عباسعلی ادیب شرکت کردم. کتابهای مکاسب شیخ انصاری و کفایتین را در خدمت ایشان تتلمذ کردم تا اینکه درس خارج را آغاز کردند و من هم در این درسها حضور می یافتم.
بعد از کفایتین، در درس خارج مرحوم آیت الله حاج آقا حسین خادمی نیز به مدت سه سال شرکت کردم.
استاد دیگرم حاج سید محمدعلی صادقی و مرحوم حاج شیخ محمدحسن صافی و آیت الله حاج شیخ علی سدهی مشکاتی است. سه سال از درس آیت الله العظمی حاج شیخ حسین مظاهری نیز استفاده کردم.
سال 1346 در دانشکده معقول و منقول (الاهیات) امتحان دادم و دیپلم گرفتم. وقتی دیپلم را گرفتم زمینه ی استخدام فراهم بود اما وقتی به حسن آباد آمدم، مرحوم پدرم گفت: حال که مدرک را گرفتی ایراد ندارد اما راضی نیستم از لباس روحانیت بیرون بروی. من هم فرمان ایشان را اطاعت کردم و در این لباس باقی ماندم.
ـ از تدریس های خود بفرمایید.
در کنار تحصیلاتم، دروس پایین تر را نیز تدریس می کردم. این کتابها را تدریس کرده ام: جامع المقدمات، سیوطی، مغنی، معالم الاصول، قسمتی از مختصر المعانی سعد تفتازانی و...
بالاترین کتابهایی که تدریس کرده ام قسمتهایی از کتاب رسائل و مکاسب شیخ انصاری است.
ـ در مورد پدر گرامی نیز بفرمایید.
مرحوم پدرم شش هفت سال در اصفهان تحصیل کرده بودند. یکی از استادان ایشان حضرت آیت الله ادیب بوده. تحصیلات ایشان مصادف شد با فشارهای رضاشاه و بناچار ایشان تحصیل را ترک و به حسن آباد برگشت و در اینجا ماندگار شد. وی یکی از روحانیون باسابقه ی این محل به شمار می رود که پنجاه سال به وعظ و خطابه و اقامه ی جماعت مشغول بود.
ایشان در سال 1353 از دنیا رفت و قبرش در قبرستان حسن آباد است.
ـ بعضی از اجداد شما نیز روحانی بودند. در این مورد هم توضیح بفرمایید.
چهار طبقه از اجداد ما روحانی بودند. پدر پدرم شیخ ملامحمد حسن آبادی روحانی بود. او در اواخر عمر از حسن آباد به قم مهاجرت می کند و پس از یکی دو سال از دنیا می رود و در قبرستان خاکفرج مدفون می شود.
جد دیگرم آخوند ملاعباس (پدر مادرم) بود که قدری تحصیلات حوزوی داشت و بعد به تحصیل طب قدیم رو آورد و حدود هفت سال از اطبای عصر خود در اصفهان بهره برد. سپس به حسن آباد برگشت و در اینجا و در روستاهای اطراف به طبابت می پرداخت. در اواخر بیشتر حرفه ی ایشان طبابت شده بود. نقل می کنند که در تشخیص امراض خیلی مهارت داشته. قبر او در قبرستان حسن آباد الان معلوم است.
جد پدرم مرحوم ملارضا (پدر ملامحمد) هم روحانی بود.
مرحوم آخوند ملاعلی (برادر آخوند ملارضا) هم روحانی بوده که پدربزرگ مادری پدرم بوده. همچنین او داماد مرحوم میرزاداود (جد حاج آقا مصطفی فاطمی) بود. آخوند ملاعلی خوشنویس و صدای خوب و معلومات خوبی نیز داشت. او شاگرد خاص یکی از علمای اصفهان به نام حاج محمدجعفر آباده ای بود که اکنون مسجد او در اصفهان موجود است. او مطالع الانوار مرحوم سید محمدباقر شفتی را کتابت کرده بود که دست بدست به ما رسید اما از بین رفت.
وقتی که در حسن آباد وبا آمد ایشان به شهرضا کوچ کرد اما وبا به آنجا هم رسید و او در آنجا درگذشت و همانجا مدفون شد.
خورشید دختر میرزاداود معروف به «خورشید میرزاداود» مادر پدرم بود.
ـ پدر مرحوم حاج ابوالفضل هم شخصی فاضل بود. در این مورد اگر اطلاعاتی دارید بفرمایید.
مرحوم میرزا محمد علی معروف به جناب میرزا از روحانیون قدیمی این محل بوده و از شاگردان مرحوم جهانگیرخان قشقایی و آخوند کاشی و مرحوم درچه ای و ارباب بوده و با مرحوم آیت الله العظمی بروجردی همشاگرد بود. با توجه به کتابهایی که در اختیار داشته مثل برهان قاطع و نیز با توجه به استادان او، بر می آید که مجتهد بوده. البته ایشان در 45 سالگی از دنیا رفت. قبر ایشان تقریبا مقابل بسیج بود و در جاده ای افتاد که از حسن آباد به طرف خارا می رود.
ـ اگر در مورد آخوند ملاکاظم اطلاعاتی دارید بفرمایید.
در مورد ایشان همین مقدار می دانم که اهل ندوشن بود. با توجه به اینکه روحانی در حسن آباد نبوده یا در کارها در حد انتظار دخالت نمی کردند، علمای مسجدشاهی، ایشان را به حسن آباد فرستادند.
ـ از مرحوم سید محمدرضا مسترحمی که در شب قدر از دنیا رفت، چه می دانید.
سواد ایشان در حد شرح لمعه و در حد معلومات مرحوم پدرم بود. ایشان به جوزدان ـ از روستاهای اطراف نجف آباد ـ به عنوان روحانی محل می رود و پدر ما به حسن آباد می آید. البته اینها همین مقدار درس را خوب خوانده بودند.
ـ جنابعالی در تجدید بنای مسجد حاج سید حسن در حسن آباد نقش اصلی را داشتید. لطفا در این مورد توضیحاتی بفرمایید.
حدود 25 سال این مسجد، متروکه و در آستانه ی خرابی بود. ما با مشاوره ی عده ای از دوستان مسجد را خراب کردیم. به دلیل کمی وسعت مسجد، مرحوم حاج سید محمد طباطبایی 130 متر از خانه اش در جوار مسجد را به مسجد داد. خانه ای کوچک حدود 120 متر هم در کنار مسجد، خیریه ی نجفیه و وقف بود که متروک مانده بود. ما متولی آن را اینجا آوردیم و او آن را به مسجد واگذار کرد. خود مسجد اصلی هم حدود سیصد متر زمین داشت که الان وسعت مسجد به حدود پانصد متر رسیده.
اکنون حدود صد متر دیگر از خانه ی حاج سید محمد طباطبایی نیز به مسجد داده شده اما فعلا به همان صورت باقی مانده. امیدواریم در آینده در آن نیز ساخت و سازی صورت گیرد.
از کوچه ی پشت مسجد، سمت محراب نیز برای آشپزخانه ی مسجد تدارک دیده شده.
ـ بودجه ی تجدید بنا چگونه جلب شد؟
آشیخ محمدعلی نظام زاده ـ مدیر کل اوقاف ـ هشتاد هزار تومان از ما گرفت و تمام آهن مسجد یعنی شصت هفتاد شاخه را تأمین کرد.
ما در ساخت این مسجد، هم کمکهای مالی داشتیم و هم بدنی. بعضی می آمدند و رایگان کار می کردند و بعضی نیز مبالغ گوناگون می دادند و شخصی خاص هزینه ی کل مسجد را بعهده نگرفت.
حدود دو سال طول کشید که بنای مسجد به حدی رسید که قابل بهره برداری و اقامه ی نماز در آن شد.
ـ اکنون وضعیت امامت جماعت مسجد چگونه است؟
در ایام تعطیل خودم از اصفهان به حسن آباد می آیم و اقامه می کنم. در ایام عاشورا سه چهار روز هستم و کل ماه مبارک رمضان. روزهای دیگر هم به صورت پراکنده روحانیونی که فرصت کنند اقامه می کنند.
ـ علاوه بر ساخت مسجد حاج سید حسن چه اقدامات دیگر داشته اید؟
غسالخانه ی حسن آباد را حدود پانزده سال پیش با کمک چند تن دیگر ساختیم و اکنون هم مورد استفاده قرار می گیرد. پیشنهاد از جانب مرحوم حاج رضای منصوری (سهراب) بود.
مسجد مرحوم آخوند ملارضا یک نوبت خراب شد که آن را تجدید بنا کردم و دوباره خراب شد و باز هم تجدید بنا کردیم و پس از آن در مسیر خیابان واقع شد و بطور کلی تخریب شد.
سی و دو سه سال قبل، در ایام تبلیغی عاشورا به مدت سه سال به یکی از روستاهای اطراف رودشت می رفتم. در آنجا هم یک مسجد تا حد گچ و خاک بنا کردم. وسعت آن حدود چهارصد متر بود.
مسجدی هم در محله ی نو به نام مسجد حاج باقر برقرار کردیم. شهرداری آن را تخریب و جزء راه کرد.
ساختمان قبلی مسجد امام خمینی که مرحوم حاج آقا مصطفی ساخت، هزینه را ایشان می داد و من کارهای آن را پیگیری می کردم.
مسجد دیگری هست بنام مسجد حسینیه که دو بار ساختیم. یک بار با خشت و بار دیگر آن را تخریب کرده با وسعت بیشتر با آجر ساختیم و الآن هم دائر است.
چند سال در ساخت مسجد بزرگ دستجردوک نیز نظارت داشتم.
ـ در مورد مؤسسه ی خیریه ی امام مجتبی(ع) بفرمایید.
شانزده هفده سال پیش، در ماه رمضانی، آشیخ محمد جمشیدی تأسیس خیریه ای را به من پیشنهاد کرد و تأسیس آن چون مصادف شد با ولادت امام حسن مجتبی(ع)، آن را به نام آن حضرت نامیدیم. کار آن رسیدگی به فقرا و نیازمندان است. در سال چند نوبت به مناسبتهایی که پیش می آید، خوراکیجاتی میان فقرا توزیع می شود. ریاست آن به عهده ی من است اما در عمل کارها را به آقای جمشیدی سپردیم.
ـ در حال حاضر به چه فعالیتی مشغولید؟
حدود نه سال است که دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی در اصفهان تأسیس شده و من هرروز در آنجا علاوه بر پاسخگویی مسائل شرعی، از ایشان در رسیدگی به وجوه شرعی و اموری که نیاز به اجازه ی حاکم شرع دارد، نمایندگی دارم.
ـ در مورد اجازاتی که از علما گرفته اید بفرمایید.
آیت الله فاضل لنکرانی در امور حسبه (کارهایی که مجتهد دخالت می کند مثل تعیین تکلیف اموال گم شده و ...) به من وکالت دادند و در تصرف در وجوه شرعی تا ثلث را به من اجازه دادند که در راهی که شرع تعیین کرده به مصرف برسانم.
آیت الله حسین مظاهری هم به من اجازه ی مطلق دادند چه در امور حسبه و چه در تصرف در وجوه شرعی و هیچ قید و شرطی ندارد.
آیت الله مکارم هم به بنده اجازه ی مداخله در وجوه شرعی را داد اما مصرف را تا نصف اجازه داد.
آیت الله خادمی در امور حسبه به من اجازه داد و همچنین در وجوه شرعی.
آیت الله حاج شیخ عباسعلی ادیب هم نمایندگی آیت الله سید محسن حکیم را داشت و ایشان امور حسبه را به من واگذار کرد و من وکالت با واسطه از آیت الله حکیم داشتم.
از آیت الله سیستانی به واسطه ی داماد ایشان حجت الاسلام سید جواد شهرستانی اجازه دارم و گفتند: به همان گونه که آیت الله مکارم اجازه داده ما هم به همان اندازه اجازه می دهیم.
ـ آیا اجازه ی نقل روایت هم از کسی دارید؟
از مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی دارم.
ـ کم نیستند کسانی که وقتی از حسن آباد خارج می شوند و به موقعیتی می رسند دیگر حسن آباد را فراموش می کنند. اما جنابعالی از نادر افرادی هستید که با اینکه در اصفهان دارای موقعیت هستید حسن آباد را فراموش نکردید و همچنان ارتباطتان را حفظ کردید. نکته ی این قضیه در چیست؟ ایا علاقه ای خاص به حسن آباد دارید؟
بعضی وقتی از حسن آباد خارج می شوند حتی موقع خواب، پشتشان را به طرف حسن آباد می کنند!!
پدرم سفارش کرد که تا می توانید دست از حسن آباد نکشید و ما هم به توصیه ی ایشان در حد توانمان عمل می کنیم.