رفتارهای ناشایست درعروسیها
یکی از همشهریان گرامی با قلمی زیبا و جذاب مطالبی را در قسمت «نظرات» با نام مستعار «الهی» می نویسد. از او خواستیم پا را از «نظرات» فراتر گذاشته، برای متن وبلاگ مطلب بنویسد. وی رفتارهای ناشایست در جشن عروسی را با عباراتی محاورهای که گاه لهجهی محلی به خود گرفته، مورد انتقاد قرار داده است. جا داشت ایشان به جای نام مستعار از نام اصلی خود استفاده می کرد و عکسش را نیز در اختیارمان قرار می داد.
مدت زیادی نیست که تو حسن آباد به اون شدتی که حالا دارند مردم می بینند باب شده که عروسیا را به حالت کنونی برگزار کنند. بله! هر چی آدم بخواد خودشا بزنه به اون راه و هیچی نگه ولی بازم نمیشه؛ مردمی که مراسمات شادی خودشونا با سلام و صلوات برگزار می کردند حالا بیا و ببین دارند چیکار می کنند(حالا مقصر کیه هم خدا عالمه. به ما گفتند اسم نبر!!!) به قول آقا محمود: خدا شب اول قبر به فریادمون برسه.
حالا چند روز قبل از عروسی چه خبره که ما نمیدونیم ولی وقت عروس برون و بوق بوق تو خیابون که شاه داماد، عروس خانوما سوار بر اسب سفید خوشبختی به طرف خانه بخت می برد... (از فکر و خیال بیا بیرون) صد تا موتوری که الحمدلله همشون هم محرم عروس خانومند دنبال ماشین. بیا و ببین چیکار می کنند.
در مورد ماشینای فک و فامیل عروس و دوماد هم که کاروان عروسی رو تشکیل میدند هم هیچی نگم بهتره چون تو هر ماشینی را نگاه کنی یه دوماد نشسته با ده تا عروس.
خلاصه، سوت و کف و جیغ و داد و بوق و ... اونم تو وقت نماز مغرب که ملت تو صف جماعتند. (زندگی که اولش این باشه ببین آخرش چیه)
خُب، به سلامتی، عروس خانوم با نقل و نبات و عسل و کره وارد خانه ی شادوماد میشه و از تو باند و اکو صدای یه انسان متشخص میاد که می خواد اولین نفری باشه که داره به عروس خانوم و شادوماد تبریک میگه و بعدش هم که دیگه صدا به صدا نمیرسه. حالا اگه بگم من ندیدم و فقط شنیدم که دروغ گفتم ولی باور کنید طرف میاد از سر شب تا نصف شب داره رو سرش تاب میخوره و ... البته ملت میگند یه چیزی خورده ولی از ما نشنیده بگیرید. بله، اگه ته دشت جهان عروسی باشه، قشنگ میشه صداشا از خارا شنید.
البته فکر کنم گوشای مردم درازه و زیادی میشنوه، چون از مسئولین کسی حرفی نمیزنه، فکر کنم اونا نمیشنوند (البته تو پرانتز بگم که مردم آزاری فقط با صدای مطرب و ارکست نیست، با صدای دعا کمیل و توسل هم میشه مردما آزار داد. البته حواسم بود که اسم نبرم)
ولش کن! حالا تا نصف شب چه خبره، به قول بعضیا میگن چار دیواری اختیاری (شاید راست بگن) ولی آخرش خنده دارتره؛ ساعت دو بعد از نصف شب، آقا داماد همراه با عروس خانوم با همان جمعیتی که سر شب دنبال ماشین بودند به اضافه مهمونایی که بعد اضافه شدند دوباره میاند تو خیابون و همون قضایای سر شب... .
البته چند باری شنیده شده که مسئولین هر وقت بحثش میشه، ابراز انزجار می کنند و میخواند برخورد کنند ولی به قول شاعر: با دست پس میزنه و با پا پیش میکشه ـ آخه بندگان خدا هم دل دارند، مگه دل ما دله و دل اونا کاه گل.
حرف واسه گفتن زیاده و بعضیاش هم خطرناک، ولی اگه میشد، یه چیزایی واستون می نوشتم که چشاتون چارتا بشه ولی حیف...
(خدا از سر تقصیرات همه بگذره) الهی.