ازدواج در گذشته
محمود صادقی
در ابتدا پیرمرد قبیله، طایفه یا یکی از بزرگان آبادی به خواستگاری می رفتند. به محض پذیرش از سوی خانواده دختر، مراسم شیرینی خوران و انگشتر به دست عروس کردن را انجام می دادند. ناگفته نماند عروس و داماد تا شب زفاف همـدیگر را رویت نمی کردند. بعد از آن عقدکنان بود تا حدی که داماد حق دیدن عروس خود که محرم بود نداشت و عروس از موقع عقد تا عروسی حق بیرون رفتن از خانه رانداشت.
مراسم عروسی که شروع می شد تا سه روز ادامه داشت رسم این بود که شب اول آب گوشت و ظهر دوم کالاجوش بدهند. خلاصه تا سه روز خانواده داماد باید خرج می داد و ظهر سوم مراسم آب حنا به این صورت که سلمانی یا همان دلاک محل یک سینی اول جلوی بزرگ خاندان داماد می برد او هم بالاترین مبلغ را در سینی می گذاشت و بعد بقیه خانواده ها. خانواده عروس حق شرکت در عروسی را نداشتند وبه این صورت عروسی تمام می شد. تا پانزده روز بعد خانواده عروس با تهیه هدایایی به خانه داماد می رفتند. بدین سان زندگی مشترک زوج جوان شروع می شد.
هنگام بردن عروس به خانه داماد رباعی هم می خواندند .مثلا می گفتند از دور دیم ماه را از دل کشیدم آه را به نسبت هر رباعی به زبان محلی همراهان عروس می گفتند پیغمبر خدا شبا هوی شبا ودر منزل داماد که می رسیدند رسم براین بود که پدر شوهر پیش انداز به عروس بدهد که هنوز هم این رسم بقوت خود باقی است وپدر شوهر قالیچه -زمین -آب وملک هرکسی به فراخور حال خودش وشغلش