داغ او آن داغ بیخ جیگر است!
در این چند روز عمر انسان ها بسان مسافرانی هستند که مقداری از عمر سفرشان گذشته است و خواه ناخواه این قطار عمر برای هر کسی در یک ایستگاهی سوط پایانش را می زند و او را پیاده می کند .وچه زیباست که گوهر عمر را به زینت قناعت که بنا به فرمایش مولایمان امام علی (ع) بزرگ ترین گنج است ، مزین نماییم .تا زندگی برایمان بی دغدغه و نگرانی باشد .اما در این میان هستند افرادی که دم به دم می نالند . در این موارد اگر دقت کنیم مشکل نداشتن فلان کالا نیست و یا فلان دکوراسیون بلکه این یک بیماری است که ما دچارآ ن شده ایم ، اگر بتوانیم براین مشکل فائق شویم بطور حتم زندگی بر ما شیرین خواهد شد انشاا...
در این جا قطعه ای را به تمامی عزیزانی که این ویژگی را دارند تقدیم می نماییم:
لیک کارش دم به دم نق کردن است
این همان سوزی زجای دیگر است
داغ او آن داغ بیخ جیگر است
دوستی دارم زشهر ابهر است
شام او رانی زقوچ بر بر است
خواب گاهش از پر قو بهتر است
لیک کارش دم به دم نق کردن است
این همان سوزی زجای دیگر است
داغ او آن داغ بیخ جیگر است
خانه ای دارد نگو جام بلور
دم به دم در خانه اش جشن و سرور
کتف وکولش پهن از باد غرور
لیک کارش دم به دم نق کردن است
این همان سوزی زجای دیگر است
داغ او آن داغ بیخ جیگر است
ناز ماشین ها زجنس زانتیاو ماکسیما
از برای سوری ،کوری ،ماندانا
می خورد گرد و غبار تا این هوا
لیک کارش دم به دم نق کردن است
این همان سوزی زجای دیگر است
داغ او آن داغ بیخ جیگر است
بلژیک و مکزیک و لندن جای او
تا نباشد هیچ کس هم پای او
بهر تفریح تن والای او
لیک کارش دم به دم نق کردن است
این همان سوزی زجای دیگر است
داغ او آن داغ بیخ جیگر است
گر که او سرما خورد یا نیمچه تب
گرد او پر می زنند تا پاس شب
بیت او پر از تخصص چون مطب
لیک کارش دم به دم نق کردن است
این همان سوزی زجای دیگر است
داغ او آن داغ بیخ جیگر است