عید سعید غدیر
حسین مهروی
صبا بیامد و دلدار ما نمی آیی
بهار می گذرد یار ما نمی آیی
قناریان همه سرمست در گلستانند
تو شاهد چمن آرای ما نمی آیی
کنون که فصل بهار است و موسم شادیست
به شادباش حریفان چرا نمی آیی
بگو به ساقی سیمین عذار سیمین بر
چرا به جرعه ی می نزد ما نمی آیی
چو جبرئیل به ختم غدیر نازل شد
پیام دار بر آن عاشقان صحرایی
نوید اکمل دین را چو با محمد گفت
فتاد غلغله در دشت و گشت غوغایی
بیکدگر همه با شور و شوق می گفتند
چو ... پیام و چو دل نشین جایی
اشاره کرد علی را نبی ... بشتاب
که دیگری نبود لایق چنین جایی
قرین ماه بشد آفتاب عالم تاب
چو عاشقی و چو معشوق دل فریبایی
بحق ذات خدا مهروی تو شاکر باش
که داده ای بولای علی تولایی