ابوالحسن صادقی
امسال توفیق حاصل شد تا با کاروان راهیان نور که از طرف مؤسسه فرهنگی هنری قرآن وعترت حسن آباد تدارک دیده شده بود، عازم سرزمینهای نور و شهادت شوم که سالها انتظار آن را می کشیدم و می خواستم از نزدیک حماسه ها و ایثارگری های شهدای هشت سال دوران دفاع مقدس را زیارت کنم. کاش در آن زمان سن من اقتضا می کرد و با جمع آنان بودم ولی افسوس .............. شعری را به این مناسبت تقدیم می دارم:
با پرتوئی از نور تا خورشید رفتیم
جائی که خاکش در بغل دردانه ها داشت
در پیش رو یک قطعه ای از باغ جنت
آنجا زمین از آسمان گلخانه ها داشت
یاران همه بی خود زحال خویش بودند
هشیار هم حرف از لب پیمانه ها داشت
در محفل خونرنگ سنگرهای خالی
هر شمع آنجا گرد خود پروانه ها داشت
هر زائری بر خاکریز خلوت خود
بر زلف رنگین شهیدی شانه هاداشت
در گوشه ای او درد دل با خاک می کرد
گویی که عکسی از رخ جانانه ها داشت
ساحل نیستانی پر از ناگفته ها بود
محرم کجا ،نی ناله از مستانه ها داشت
آنجا حدیث از لاله هاوبوستان بود
اما"کویر از غم دل از ویرانه ها داشت
نوروز 1390