ابوالحسن صادقی
در میان فارسیزبانان کلماتی زاید و اضافی وجود دارد که معنایی خاص ندارند مثل «مرف» در «ظرف و مرف». همچنین بعضی واژه ها را نمی توان زاید خواند بلکه تکیه کلام هستند مانند «بد و بیراه» در حالی که اگر تنها «بد» گفته شود بس است. در زبان متداول حسنآباد نیز همین کلمات زاید و تکیه کلام ها رایج است. در اینجا بخشی از آنها را به ترتیب الفبا می آوریم:
آت، آشغال: زباله
آرت، آمون: آرد
ادا و ادفار: ادا در آوردن
اولوکی، مولوکی: سور اخ
بار و تار: بار
بار و بند
بد و بی راع: حرف بد
بع رو پیکر: درب
بند و بساط
به رو پاشنه: درب
بو و براع: بو دادن
پرو پا: جف پاها
پشم و پیلی
پع رو پایشت: حرص کردن
پعشع مه شع: پشه
پیرو پتال: پیر
پیلو پر: پول
تاجو شور: دستشوی کردن
تاریکی معریکی: تاریکی
تشو تنگ: آتش
تعر و تلا: خیس
تلو تیزو: شکم
تمو و تعرکه: آل و خاندان
تنگی منگی: سبو
تیک و تغال: تیغ صحرا و بیابان
جشت و جوری: کار زشت
جفت و بس
جک و جمنده: حشرات
جک و جنور: جانوران
جل و پلاس: پارچه
جنو جنبیل: زن
جو و مع مر: جوی آب
چا و جنبیل: چاه
چاک و چله: چاق
چاله چوله
چای مائی
چرا و چنبیل: چراغ
چشو چراع: چشم
چفت و خم: پیچ و خم
چوو و چهول: چوب
چی یا و چوون: لباس
حال و چاک: چاق
حرف و حدیث
حمو و جو: حمام
خاک و خل: خاک
خر و خور: الاغ
خعرتو خوراک: خوردن غذا
خفت و خو: خوابیدن
داد و قال
دروع و دلنگ: دروغ
دزارو بر: دیوار
دزو درو: دروغ
دسو دسواره: سلیقه
دسو دل: دست ها
دشت و درون: درو کردن
دل و دماغ
دم و دسکا: دستگاه
دواع درمون: دارو . درمان
دوتی متی: دختران
دیو دمع: دود
رفتو رو: جارو کردن
روو روا: پر رو بودن
روو روشنا: روشنای روز
ریو چا: راه و چاره
زک و ضایح: ضایع
زندو زا: زاییدن
زیاتی میاتی: اضافی
زیمینو زمون: زمین و زمان
سر و صدا
سر و ریش: صورت
سک و سینه: سینه
سلام و علیک
سند و بیند: سرگرم کاربودن
سنگ و ترازی: سنگ و ترازو
سنگ و سقات: سنگ
سوت وکور
سیا و سوت: رنگ سیاه شدن
شام و شور: شام
ششتو شو: شستشو
شل و گل
شل و ول
شن و ین: رفت آمد
شورو شیرین
شیرو دون: شیر حیوانات
شیرینی میرینی: شیرینی ها
صاف و صادق: راستگو
صاف و صوف: بسیار صاف
صحرا و بر: صحرا
طلا و علت: طلا و جواهر
طناف و سازی: طناب
طیله میله: طویله
ظرفو دون: ظروف
فعس و معس: پسته
فلوون و بسیار
قعر و پر: ادا درآوردن
کار و بار
کار و جندگی: کار و زندگی
کر و کوچع: در و دهان
کر و هار: ناشنوا
کش و گیر: درگیری
کعن معن: کهنه
کل و ول: سرگرم کار
کم کعرسی: کم و کاستی
کو و کمر: کوه
کور و گرون: کمیاب و گران
کی و خانمون: خانه
کیه و جندگی: خانه و زندگی
کییه و کیچه: خانه و کوچه
گاو گیچ: گاو
گرت و گلا: گرد و خاک
گز و گرا: متر کردن
گل و بتع: بوته ها
گل و خشتک: سجاف شلوار
گل و گیا: گیاهان
گوشت و پوس: گوشت
گید و بلند: پست و بلندی
گیر و گور: گیر کردن
مچه و منبر: مسجد
مرغ و چورغ : مرغ
مرغ و چوری: مرغ و جوجه
مرگ و میر
مش و ملا: مگس
نم و نا
نماز و دعا
نوک و نش: زخم زبان
هشا و اشاع: جنب و جوش
هوا و رو: آب و هوا
وچ و چکول: بچه ها
وچه واری: بچه ها
ورف و وارون: برف و باران
وشت وار: بارندگی
وک و وسیله: وسایل
ولنگ واز: بی در و پیکر
یا و جل: رختخواب
یا و جمخو: رختخواب
یا و یو: جا و مکان