ابوالحسن صادقی
به قصاب: تیغ بُرا؛ تیغ بران.
به قبرکن: آخری کار؛ آخر کار.
به استاد بنا: اُوسّا، دَس مَرض؛ استاد، دست مریزاد.
به کشاورز یا فرد مشغول کار: خدا قوت بِدد؛ خدا قوت بدهد.
به کسی که از مکه یا عتبات عالیات باز گشته: یا خالی، زیارت قبیل؛ زیارت قبول.
به داغدار: غمی آخرتون بو؛ غم آخرتان باشد.
به بیمار: بد نرسو، چر سون؟ بد نرسد، چرا این جوری؟
وبلاگ:
تعارفات محلی بسیار بیش از آن است که جناب صادقی در اختیارمان قرار داده است. امید که همشهریان گرامی دیگر تعارفات را گردآوری و در اختیارمان قرار دهند تا این مجموعه کامل تر شود.