حسن صادقی (طاهر)
لباس و پوششهای محلی هر منطقه بیانگر بسیاری از اطلاعات مربوط به آن محل است که با دقت در نوع پوشش آنها میتوان فرهنگ، آداب و رسوم و حتی آب و هوای آن منطقه را حدس زد.
در منطقهی حسنآباد اکثر لباسهای مردم در همان محل تولید میشده؛ زیرا مواد اصلی این لباسها یعنی پشم گوسفند و چله (پنبه) از تولیدات منطقه بوده است. البته لباسهای روستاهای منطقهی حسنآباد تفاوت چندانی با هم نداشتهاند و مجموع این چند روستا دارای فرم یکسانی بودهاند اما بسته به موقعیت اجتماعی و نوع شغل (کشاورزی، بیابانگردی، دامداری و...) لباس آنها کمی با هم متفاوت بوده است.
باید توجه داشت که مردان قدیم هم همانند زنان معتقد به رعایت نوعی حجاب مردانه در انتخاب لباسهایشان بودند و انتخاب لباسهایشان متأثر از حیا و حجاب اسلامی آنها بوده است. از گذاشتن کلاه بر سر گرفته تا پوشیدن لباسهای بلند و غیره. چنانکه نقل میکنند روزی کدخدای حسنآباد در بازدید از رعیتهای خود در صحرا متوجه میشود یکی از این کارگران در حال بیل زدن به زمین شال کمر و دکمهی قبای خود را باز کرده. با عصبانیت میگوید: پدر سوخته برای من لوطی شده. او را به جلو خان منزل من بیاورید و چند ضربه شلاق به او بزنید تا دیگر کسی این هوسها به سرش نزند.
تصور کنید اگر چنین فردی بعضی از مردهای امروزی را میدید که کلاه و قبا که هیچ، با لباس بی آستین و شلوار تنگ و با آرایش زنانه در جامعه میگردند، چه میگفت!
لباس مردان
1) کلاه: شاید کمتر مردی در قدیم دیده میشد که کلاه نداشته باشد حتی جوانان و نوجوانان و در نظر مردم برهنگی سر مردان کمی سبک به نظر میرسید. جنس کلاهها اکثرا از نمد بود ولی کلاههای پارچهای هم وجود داشته است. کلاههای نمدی غالبا در خود حسنآباد ساخته میشد و به سازنندهی آن «کلاهمال» میگفتند. از جمله کلاهمالهای حسنآباد در این اواخر میتوان به مرحوم غفور و پسرش (مَندُسِن غفور) و عباس حسین درویش (پدر مرحوم حاج سهراب منصوری) اشاره کرد. کلاههای نمدی با رنگهای تیره و شکل ساده مخصوص مردم معمولی و رعایا بوده و رنگهای روشن خاص اربابان و ثروتمندان. البته گاه ثروتمندان قدری کلاه خود را هم کج و به طرف ابرو پایین میآوردند تا موقعیت خود را به دیگران نشان دهند.
2) پیراهن: مردان قدیم روی لباسهای خود نوعی پیراهن میپوشیدند که بیشتر به رنگهای آبی، سفید یا قهوهای کمرنگ بوده است. یقهی این پیراهنها به جای وسط در شانهی سمت راست تعبیه میشده و برخلاف پیراهنهای امروزی که تا پایین آن دکمه دارد، فقط یک یا دو دکمه داشت و لبهی یقهی این پیراهنها همانند بندی بود که به روی شانه میرفت و آنجا بسته میشد.
در ضمن این پیراهنها یقه برگردان نداشت و مانند لباس روحانیون بود. پیراهنها بلند بودند و روی شلوار قرار میگرفتند و رسم نبوده که کسی لباسهای خود را داخل شلوار بگذارد. (به همان دلایل حیا و حجاب مردانه که قبلا گفته شد.)
3) جلیقه: در گویش حسن آبادی به آن «جِرَقْزه» میگویند و به دو نوع جلیقهی زنانه و جلیقهی مردانه تقسیم میشود. زن های حسنآبادی معمولا در ساخت جلیقه هنرنمایی های زیاد به خرج میدادند. مخصوصا در ساخت جلیقههای زنانه و مخصوصا برای ثروتمندان. مردان معمولا جلیقه را برای رفتن به مراسم روی لباس خود میپوشیدند. نوعی جلیقهی مردانه هم وجود داشته که به «کولیچه» معروف بوده. یک فرق هم بین جلیقههای امروزی با جلیههای قدیم وجود دارد که نوع قدیمی و مردانهی آن یک آستین خیلی کوتاه هم داشت (مانند آستین ژیلت).
به جز جلیقههای نمدی، نوعی کت نمدی هم وجود داشته که به آن «نمدچی» میگفتند. دامداران و بیایانگردان از نوع بلندتر استفاده میکردند که به «نمدکول» یعنی نمد روی شانه معروف بوده. نمدکول آنها را در برابر سرمای بیابان محافظت مینمود و در حالت درازکش میتوانستند به داخل نمد بروند و در آن پناه گیرند یا استراحت کنند مانند لاک پشت. در برابر باران و رطوبت هم مقاوم بود.
ضرب المثلی در این زمینه میگوید: فلانی «نمدش را یک کول کرد» کنایه از اینکه از کارش دست کشید. نمد را یک کول کردن یعنی آستینهای نمد را کج کردن و داخل نمد خوابیدن.
4) پالتوها وکتهای بلند: به جز یک نوع آن، که به اصطلاح صنعتی بوده و از شهر میآوردند، در منطقهی حسنآباد دو نوع پالتو دیگر نیز وجود داشت. نوعی از آن را از پشم گوسفند میساختند و رایجتر بود و نوع دیگر را از کرک شتر میساختند و مختص بیابانگردان ودامداران بوده است.
5) شال: شالها تولیداتی صد در صد داخلی بودند که تمام مراحل ریسندگی و بافندگی آن در داخل ده انجام میگرفت. شالها از جنس پشم گوسفند بوده و با میل بافتنی بافته میشدند و بر عکس بافتنیهای امروزی غالبا توسط مردان بافته میشد و هنوز هم تعداد کمی از مردان در حسنآباد به صورت سنتی شال بافی میکنند. شالها روی لباس بسته میشد و محافظ خوبی در برابر سرمای زمستان بود. در قدیم به بستن شال روی لباس اهمیت میدادند و حتی در فصل گرما هم شال میبستند. بستن شال کمک زیاد به افرادی میکرد که پیادهروی میکردند و از خستگی آنها کاسته میشد. (می توانید امتحان کنید.)
اندازهی شالها معمولا بیش از دو متر بود و هر کس جایگاه اجتماعی بیشتری داشت همانند کدخدایان شالی بزرگتر میبست.
معمولا اشیاء کوچک و قیمتی مانند پول را در کنار شال بزرگ خود مخفی میکردند. ضرب المثلِ «نون پَرِ شال فلانی گذاشتن» به معنای کمک خوبی کردن به طرف است.
6) قبا: در حسنآباد به آن «قووا» میگویند که بعضی از آنها راهراه و بعضی از آنها یک رنگ بوده. مردم قدیم به قبا «بَرَک» یا «بَرَکه» هم میگفتند که نوع مخصوص ملاها را «قوواآخوندی» مینامیدند. قووا یا همان قبا فقط چند دکمه داشت و قسمت پایین آن باز بود و با بستن شال روی آن فرم لباس کامل میشد.
7) شلوار: در پوشش و لباس مردانه شلوارها معمولا ساده بودند و بیشترین دقت را در انتخاب پیراهن و لباسها داشتند؛ زیرا لباسها بلند بودند و روی شلوار قرار میگرفتند. جنس شلوارها معمولا از پارچههای معمولی ساخته میشد که پارچه صدفی و کش مشکی از رایجترین آنها بود. ثروتمندان هم گاهی شلوار خود را گشادتر میساختند تا جلوه کند و نشانهی تمایز آنها باشد.
8) گیوه: کفش مخصوص مردان کل منطقه است که هنوز هم رواج دارد. گیوههای روستای پیکان جرقویه معروفتر بوده ولی در حسنآباد هم اندک افرادی گیوهبافی میکردند.
9) لباس و آرایش داماد: دامادها معمولا با کلاه سفید و پیراهنهای سفید و بلند بودند که روی آن قبایی میپوشیدند که به «اَبْره» یا «قبا دامادی» معروف بوده رنگ این قباها غالبا سبز بوده است. به شلوار دامادی «بیت» میگفتند که «بیت حاج علیکبری» معروف بوده. به کفشهای دامادی هم «مَلَکی» میگفتند.