ازدواج. در گذشته ابتدا پیرمرد قبیله، طایفه یا یکی از بزرگان آبادی به خواستگاری می رفتند. به محض پذیرش از سوی خانواده ی دختر، مراسم شیرینی خوران و انگشتر به دست عروس کردن را انجام می دادند. ناگفته نماند عروس و داماد تا شب زفاف هم دیگر را رؤیت نمی کردند. بعد از آن عقدکنان بود. داماد بعد از عقد تا پیش از عروسی حق دیدن همسر خود را نداشت و عروس از موقع عقد تا عروسی حق بیرون رفتن از خانه را نداشت.
مراسم عروسی تا سه روز ادامه داشت. رسم این بود که شب اول آب گوشت و ظهر روز دوم کالاجوش بدهند. خلاصه تا سه روز خانواده ی داماد باید خرج می داد و ظهر سوم مراسم آب حنا به این صورت که سلمانی یا همان دلاک محل یک سینی اول جلو بزرگ خاندان داماد می برد. داماد بالاترین مبلغ را در سینی می گذاشت و بعد بقیه ی خانواده ها. خانواده ی عروس حق شرکت در عروسی را نداشتند و به این صورت عروسی تمام می شد.
پانزده روز بعد خانواده ی عروس با تهیه ی هدایایی به خانه ی داماد می رفتند. بدین سان زندگی مشترک زوج جوان شروع می شد.
هنگام بردن عروس به خانه ی داماد رباعی هم می خواندند. مثلا می گفتند: «از دور دیم ماه را از دل کشیدم آه را» به نسبت هر رباعی به زبان محلی همراهان عروس می گفتند: «پیغمبر خدا شبا هوی شبا». در منزل داماد که می رسیدند پدر شوهر پیش¬انداز به عروس می¬داد. هنوز هم این رسم باقی است و پدر شوهر قالیچه، زمین، آب می¬داد. هرکسی به فراخور حال خود و شغلش.
محمود صادقی
نیاز به تکمیل