غزلی از ابراهیم شفیعی
از درد دلهای دلم آیا خبر داری؟
ازچشمهای خسته ام آیا گذرداری؟
اینگونه از جنس حبابم مهربانم، آه
دارم به پایان می رسم آیا خبرداری؟
سرشارم از تنهایی و بغض و سکوتی تلخ
بر حال این تنهاترین آیا نظر داری؟
امید پروازم مرا با غم شکستند، ای
زخمی ترین عشقم مرا آیا به سرداری؟
همراه من با شعر سرخ آفرینش باش
قصد سفر دارم تو هم قصد سفر داری؟