جناب آقای ابوالحسن صادقی با اینکه تحصیلات کلاسیک بالا ندارد، سرودههای جذّاب او سبب شده برخی این اشعار را از او ندانند. این، حکایت از موفقیت او در عرصهی شعر و شاعری دارد. تاکنون چند بار در این مورد به ما پیام دادند اما هرچه گفتیم نام کتاب و تصویر صفحه را برایمان بفرستند، تاکنون در اختیارمان قرار ندادهاند.
وی به مناسبت نیمهی شعبان اشعاری سروده که در آن، حروف نقطهدار را به کار نبرده.
گوهر ساطع
ای وعده ی عدل اهل عالم
آمــــال همـــه دعــــای آدم ادامه مطلب...
بعثت
ابوالحسن صادقی
هستی درخشان گشته از انوار بعثت
بلبل غزل خوان بر گل و گلزار بعثت
نور نبوت منجلی بر قلب احمد
شد سینه اشادامه مطلب...
سفر جمکران
احمد شفیعی
شبی در جمکران اتراق کردم بساط عاشقی را چاق کردم
هوس کردم دمی تنها بمانم کنار مهدی زهرا بمانم
بگویم غصه ی نا گفتنی را ببیند قصه نشنیدنی را
بگشتم دور دور جمکران را درون صحن و مسجد کاروان را
به بازار شلوغ وادامه مطلب...
وِلاتی
ماخا کَرمُن ، شُعاری روزِگارو زووُِنی مادِریم ، گِل طوقی دارو
وِلاتی تیکّه یَخ گِرتی رو اُفتو قَهَ خود یُن زووُنُن ، اَنگار عارو
دِرَختُ ریشه مُن آفَت بیگیتی نَزُنُن آفَتو یَع زَری مارو
زووُنی گُ زَمُنی لَفظی دِی بع زِ بیخُ بُن بِشُنرُفتی خُ جارو
اِبی عادَت بِکَرتِم بَر یاواشمُن دِلا دیم اُشتُری سرکِش سووارو
دِلا مِیلی به پیشتِرشُن نِدارین مِیونی اِزّه و اَرو دِزارو
هَمِش فِکریادامه مطلب...
قطعه
قصه ی پر کشیدنت هر که شنید پر کشید
جام فراق و درد را هر که چشید سر کشید
حسن جان!: واکنون دو بهار از آن خزان تو می گذرد، دو سال است که بدون تو بودن را تجربه می کنیم و آدمی در این سرای گذر چه می داند که چه پیش می آید او را ؟!
همین قدر بس که شایسته است راضی به رضای دوست بود که هر چه از دوست می رسد نیکوست .
وقتی به یاد گذشته هایت و زندگیت،که بسان عمر پرستو کوتاه بود می نگرم دو چیز از جمله خصلت هایت بیشتر مرا مجذوبت می کند یکی این که هیچادامه مطلب...
تقدیم به رهبر معظم انقلاب
در ایام الله چهاردهم خردادماه، لحظه ی پر کشیدن روح بلند وملکوتی امام عارفان و عاشقان و همچنین پانزدهم خرداد ماه سر آغاز پیروزی خون بر شمشیر واقعیم . قطعه ای را به محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی حضرت ایت الله خامنه ای تقدیم می داریم:
باورم هست تو را
روشنی در افق دیده ی توغوطه ور است
و کلامت گهرادامه مطلب...
مادر
وقتِ تنهائی ، در آن غربت ، تو بودی یاورم
جسم بی جانم ،ز جانت جان گرفت ای مادرم
تا دو چشمم برگشودم وین سرای پر ز راز
چهره ات دیدم که می بیند مرا طفلک نواز
بر زمین تا پا نهادم ، در ورای هر قدم
قلب آرامت پریشانادامه مطلب...
تفسیر عشق
غلامحسین جمشیدی
قالب شعر: مثنوی
موضوع: شهدای کربلا
عشق جز در کربلا معنا نشد
جز به دشت نینیوا معنا نشد
عشق با آل علیادامه مطلب...
به مناسبت هفتهی معلم
معلم
عالم همه محو رخ زیبای معلم
عشقست همه شورِ تماشای معلم
در علم و هنر کوش که این گنج معانی
باشد همگی قطره ی دریای معلم
تعلیم و تعلم که بودادامه مطلب...
صَحب نَگَرتو
(صبح نشود)
شالا اَمشوُ خُودا یا صَحب نَگَرتو!
ای خداکاش امشب صبح نگردد
یون گو ی رون بی شا مشکا واگَر تا یَ
این که از این طرف رفت کاش بر می گشت
خا شو چغَد اَمشو صحب نَگَرتو
چقدر خوشادامه مطلب...