ابوالحسن صادقی رمضان
دو بیت زیر را در جوار مرقدمطهر امام خمینی در 14خرداد 1390 سروده ام. تقدیم به روح مطهر ایشان:
زهجرش دل غمین ودیده تر شد
شبی دیگر به یاد اوسحرشد
حزین پروانگان درگرد ان شمع
بسی گشتند و خاک غم بسر شد
مرحوم حسن صادقی حسن آبادی معروف به حسن میرزا حسین در سال 1304خورشیدی در حسن آباد جرقویه دیده به جهان گشود. روزگار نوجوانی را نزد مکتب دارانی چون کربلائی عباس، غلامحسین استاد باقر و ملاعلی قیصری به فراگیری قرآن وادبیات پارسی گذرانید. در جوانی به کارگاه پینه دوزی پدرش سرگرم کار گردید. سپس در سال 1335به شهر نجف اشرف کوچ کرد ودر آنجا به پیشکاری حاج شیخ محمد رضا آل یاسین سرگرم شد. در سال 1338به رادگاه خود حسن آباد باز گشت و به کار بافندگی پرداخت از دیگر کارهای او تا پایان زندگی که با آن گذران می کرد نوشتن بنجگهای داد وستد وپیمایش زمینهای کشاورزی بوده است نامبرده در کنار پیمایش زمین ونوشتن پنچک ،گا گاهی به کار نویسندگی وسرایندگی نیز ادامه مطلب...
ابوالحسن صادقی
امسال توفیق حاصل شد تا با کاروان راهیان نور که از طرف مؤسسه فرهنگی هنری قرآن وعترت حسن آباد تدارک دیده شده بود، عازم سرزمینهای نور و شهادت شوم که سالها انتظار آن را می کشیدم و می خواستم از نزدیک حماسه ها و ایثارگری های شهدای هشت سال دوران دفاع مقدس را زیارت کنم. کاش در آن زمان سن من اقتضا می کرد و با جمع آنان بودم ولی افسوس .............. شعری را به این مناسبت تقدیم می دارم:
با پرتوئی از نور تا خورشید رفتیم
جائی که خاکش در بغل دردانه ها داشت ادامه مطلب...
نوروز است و زمزمه ی زندگی در سرتا سر حیات جاریست،چشمه ها در جوشش و سبزه ها در رویشند، امیدآن که ماهم در مسیرموفقیت و کمال در کوشش باشیم نشاا...
فریاد زندگی به دل گوش می رســـــد
آمد بهار و گل به چمن می دهد نویــــد
برخیز حالیا که به تن مژده ای رسیــــد
فریاد زندگی به دل گوش ادامه مطلب...
ابوالحسن صادقی (علی)
عید نوروز آمد و فصل بهار
زد شکوفه بر سر هرشاخسار
نغمهی مرغان عاشقساز شد
جامه ای دیگر به تن کرد روزگار ادامه مطلب...
حسین مهروی
روز میلاد نبوت چهره پیغمبر آمد
وقت میلاد سعادت گستر آن رهبر آمد
طاق کسری را نگر بشکست چون آمد محمد
این یکی از معجزات آن عدالت گستر آمد ادامه مطلب...
خزان شد فصل ظلم و جور طاغوت
از آن طوفان بی پروای بهمن
بهاری شد مه زیبای بهمن
دمیده روح پیروزی به جان ها
دم جان بخش و روح افزای بهمن ادامه مطلب...
از ویژگی های بسیار بدی که در وجود بسیاری از ما، هر از چند گاهی رخ می نماید قضاوت بی جاست. بسیاری از زندگی ها به خاطر همین موضوع دچار از هم گسیختگی شده و زندگی را بر کام خیلی ها تلخ نموده است .و چه خوبست که تا موضوعی را ندیده ایم در مورد آن به قضاوت ننشینیم ، چه بسا شنیدن کی بود مانند دیدن؟!
در قضاوت هرکسی تعجیل کرد
عقل خود را لاجرم تعطیل کرد
صبح پاییز و هوایی سرد بود
چشم تا می دید برگ زرد بود ادامه مطلب...
شعر حسنوا (قسمت سوم)
شِو نیشینی دِوری کرسی با وُ تِش
shev nishini devry kiri ba vo tesh
زُمٌا باوُ پدر زنُش چِش رو چِش
zomma bavo pedar zanosh chesh ru chesh
نُمزا بازی اون قِدیما خاش نَبا ادامه مطلب...
شعر حسنوا (قسمت دوم)
هم قحطی مون بیدی بابا هم وِبا
ham ghahty mon bidi baba ham veba
هم قووامُن واپوشتی یو هم عبا
ham gyvemon vapushtiyo ham abaa
هم کُتکُ هم ایشنُنُ هم کرباس
ham kotako ham ishnono ham karbaas ادامه مطلب...