ارشاد الولد(2)
بررسی دیوان درویش عباس گزی
برای مشاهده ی قسمت اول اینجا را کلیک کنید.
حسن صادقی
جا دارد قبل از پرداختن به اشعار درویس عباس گزی، اشاره کنیم که گویش ما روزگاری از گستردگی جغرافیایی بیشتری برخوردار بود و شهر های زیادی را شامل می شد به طوری که دکتر ایران کلباسی در کتاب فارسی اصفهان، چاپ 1370، صفحه 15 می نویسد: «اصفهان قبل از پایتخت شدن گویش مخصوص داشته است که از سده یازدهم هجری تحت تاثیر فارسی قرار گرفته است و از بین رفته و گویش فعلی کلیمیان اصفهان دنباله رو گویش قدیم اصفهان است.» و همان طور که می دانید کلیمیان اصفهان همانند ما صحبت می کنند و به جز شهر های بزرگی مانند اردستان، خمینی شهر، نایین گز و... شهرهایی در استان های همانند یزد اینگونه تکلم می کرده اند. جالب آنکه گویش مردم شهر گز در مقایسه با شهر های مذکور بسیار شبیه به گویش مردم جرقویه و رودشت است و این باعث شده ما اشعار درویش عباس را زود متوجه شویم.
کتاب درویش عباس از دو جهت لحاظ برای ما حائز اهمیت است: قدمت و محتوا.
1 ـ شاید اثر درویش عباس تنها کتابی باشد که با گویش محلی ما از حدود 150 سال پیش باقی مانده است. با این وجود می توانیم بوسیله چنین کتاب های قدیمی بسیاری از لغات و اصطلاحات از بین رفته زبان خود را احیا نماییم (البته علاوه بر فوائد دیگری که دارد) اما اینکه در این هزار سال گذشتگان ما آیا به زبان محلی خود کتابی نوشته اند و اگر نوشته اند چرا از بین رفته جای تامل دارد.
2 ـ محتوا: سرودن 10 هزار بیت به گویش محلی کار ساده ای نیست که به راحتی بتوان از آن عبور کرد. ادبیات مقوله ای است که موضوعات زیاد را در دل جای می دهد و اگر موضوع این کتاب قدیمی مثلا ریاضی، جغرافی و حتی مذهبی بود در زمینه زنده نگه داشتن گویش محلی خود نمی توانست به اندازه ادبیات موفق باشد.
همانگونه که در زبان فارسی هم نقش کتاب هایی مانند گلستان و سعدی و ... در زنده نگه داشتن زبان فارسی بیشتر از کتابهای دیگر بوده تا جائیکه فرودسی برای اینکه فارسی را زنده نگه دارد 30 سال زحمت می کشد و کتاب شاهنامه را به شعر می نویسد نه به موضوعی دیگر. دلیل برتری ادبیات این است که علوم دیگر به مرور زمان و با پیشرفت و اختراعات کهنه می شوند ولی کتب ادبیات هر چه قدیمی تر باشد نزد مردم محبوب ترند.
با مطالعه ی دقیق اشعار درویش عباس مخصوصا غزلیات وی درمی یابیم که درویش عباس واقعا شاعر ماهری بوده و اگر غزل های خود را به فارسی سروده بود به جرات می توان گفت که از او به عنوان یکی از مشهورترین ستارگان ادبیات یاد می شد ولی او ترجیح داد گمنام بماند و حتی لحظه ای برای شهرت نسراید تا بتواند قدمی در راه زنده نگه داشتن زبان محلی خود بردارد (هر چند هم اکنون هم بسیاری از ادیبان فارسی زبان و استادان از اشعار او اطلاع دارند و من خود در سال 1380 وصف او و اشعارش را اولین بار در دانشگاه از زبان یکی از استادان شنیدم)
هنگامی که شما غزل های زیبای او را می خوانید فکر می کنید اشعار عاشقانه شاعران بزرگ همانند سعدی و حافظ را به گویش ما ترجمه کرده اند:
مو زهجر ناله وس بمکه، دلم زحال بیشا
به خودا گ ناله هاجی به تو ایچ ثمر ندارو
شییه خو رقیب در باغ، کییه هاما نهیه
به خودا گ عشقبازی، غم از ین وتر ندارو
مهارت دیگر درویش عباس این است که گاهی در یک شعر یا حتی در یک بیت به زبان های عربی، فارسی و گویش محلی خود شعر گفته است:
الا یا ایها الجز (گز) اسمعوا فی الپندتون تا نه
اگر گوته نرنجه دل، چو اما را نرنجانه
در این دیوان و غزلیات او بسیار مشاهده می شود که درویش عباس نتوانسته شعرش را با این گویش به پایان ببرد و ناگزیر از زبان فارسی کمک گرفته به طوری که در بعضی غزل ها آنقدر از لغات و اصطلاحات فارسی استفاده کرده که گویا یک غزل فارسی سروده یا در بعضی موارد همه قافیه های غزلش کلمات فارسی است:
زفراقت به دلامن شرری نیست که نیست
سوته از آتش هجرت جگری نیست که نیست
در این غزل در هر بیت فقط از یک کلمه از گویش خود استفاده نموده اما آنچه باعث شده هنوز باب انتقاد به روی دیوان درویش عباس باز باشد این است که ایشان با توجه به شخصیت درویش مسلکی و عرفانی اش که حتی نزد افراد مهمی هم تلمذ کرده بود در دیوانش گاه اشعار رکیک و هجویاتی دیده می شود که اصلا تناسبی با شخصیت معنوی و غزلیات عرفانی اش نداشته است.