اولین رادیو
حاج میرزا محمد صادقی می گوید: (حدود 70 سال پیش) من در صحرای میرزا بالا در حسن آباد مشغول آبیاری بودم. از دور جمعیتی بالغ بر پنجاه نفر را دیدم که به طرفم می آیند. تعجب کردم که اینها در این موقع روز چکار دارند؟! ترسیدم که نکند به خاطر دعواهای محلی برای کتک زدن من می آیند؟! یا اتفاق دیگری افتاده؟! وقتی به من رسیدند با گفتن «خدا قوت» به راهشان ادامه دادند. از یکی آنها پرسیدم: کجا می روید؟ گفت: مگر نمی بینی فلانی چه چیز در دست دارد؟! پرسیدم: چی دارد؟ جواب داد: جعبه ای که می خواند. می رویم تا کنار استخر برایمان روشن کند و ... .
مرادشان از جعبه رادیو بود که آن زمان به تازگی به حسن آباد آمده بود.
کشف جنازه سالم
در قبرستان حسنآباد مقبرهای خشتی و بی سقف بود که به آن «امامزاده» میگفتند. در شهریور سال 1381ش دیوارهای آن از سوی شهرداری خراب شد. آقای حاج میرزا محمد صادقی - از سالمندان متدین و قابل اعتماد – در سال 1381 در مورد این قبر چنین گفت:
حدود هشتاد سال پیش، در محل این قبر، تپهای خاکی بود. شخصیادامه مطلب...
دفاع پرنده
حاج میرزا محمد صادقی دستجردوکی می گوید:
تا حدود پانزده سال پیش، آب از غسالخانه عبور می کرد. در فصل تابستان در حالی که مشغول لایروبی نهری بودم که از غسالخانه می گذشت، متوجه شدم ماری از کنار دیوار وارد اتاق تکفین اموات شد. آن را دنبال کردم. به سرعت فرار کرد و ناگهان صدای جیک جیک پرستویی که در اتاق لانه کرده بود و جوجه داشت، به گوشم رسید. با خود گفتم حتما این مار به هوای لانه پرسنو می رود. به تماشا نشستم تا عکس العمل و دفاع پرستو از خود را ببینم. پرستو متوجه مار شد و فوری به طرف بیرون پرواز کرد. طولی نکشید که برگشت و بر لبه لانه خود نشست. گویا چیزی در منقار کوچک خود داشت. مار ادامه مطلب...