دراختلاط ولایتی (ادب در کلام)
ابوالحسن صادقی
وقتی حرف از ...
مسافرت = خداقسمت تون کرو
حادثه = رو بدنوینی
حیوان = بلانسبت بی ادبی
اماکن مذهبی = بلا تشبی ادامه مطلب...
ایهام در ولایتی (زبان محلی حسن آباد)
ابوالحسن صادقی
ری = جاده ـ راه و روش
کی = چه کسی ـ بیرون
به راع = برادر ـ دربها
کمر = کمر ـ وسط ادامه مطلب...
بهار است،برخیز و چنگی بزن دلت را صفا بخش و رنگی بزن
قدم نه گهی سوی دشت و دمن بر این شیشه ی غم تو سنگی بزن
رؤیای شبانه
ابوالحسن صادقی
میچکد ازابر چشمان اشک رؤیای شبانه
یادم آرد کاروانی سوی دشتی شد روانه
گردش یک روز رنگین از کران تا بی کرانه
کودکی شش ماهه بودم من به رسم کودکانه
در بیابانی عطشناک ادامه مطلب...
یگانه مظهر جود و سخائی
سپه سالار دریائی وفائی
یل ام البنین در عرصه عشق
امید تشنگان کربلائی
محرم 1433 ابوالحسن صادقی
غدیریه
مژده که شد موسم بزم غدیر
فصل ولی عهدی مولا امیر
آیه ی < اکملت و لکم دینکم>
پرتو انوار رسالت به خم
خم شده لبریز می ای از صفا
بیعت دستان به مهرو وفا
آمده جبریل امین با سلام ادامه مطلب...
پاییز..........................
بس غم انگیز است !
گریه برگ خزانی در سکوت یک درخت.
گونه های سرخ و زرد برگ ها
خود گواه سیلی از دستان باد !
در نگاه سرو همسایه بلوری از تمسخر می شکفت ادامه مطلب...
ابوالحسن صادقی
1- گِِِلات کو نَوا (ادا در نیاور)
2- گِلی پع نَخارتَ (گل پا نخورده)
3- گِلُت شیرن نیو (گلت شیرین نیست)
4- گِلُش سُنی سرشت هو (گلش اینجور سرشته شده) ادامه مطلب...
ابوالحسن صادقی (علی)
1:طورَه ازسَه هَه خوش تَرسُووَه.
(شغال از سایه خودش می ترسد)
2:طورَه خو قَعر کِرُووَه مُفتی باغِه وُنُو.
(شغال که قهر می کنه به نفع باغبون است)
3:طورَه یا وِزُووَه یا غُو کِشُووَه. ادامه مطلب...
ابوالحسن صادقی (علی)
اُون چی گو وَتِّر از داغی جَوونو
(اون چیه که بدتر ازداغ جوان است
وِ وَد مون یا کارا مونوش گِرونُو ادامه مطلب...