یکی از شگردهای برخی پزشکان این است که در اولین مراجعه ی بیمار، مریضی او را بزرگ و مهم جلوه می دهند (در حالی که می دانند چیز مهمی نیست) اما پس از مصرف دارو و در مراجعه ی بعدی، از روند درمان، اظهار رضایت می کنند و به این صورت مهارت خود را به رخ بیماران می کشند و به عبارت دیگر آنها را می فریبند و بازار گرمی می کنند!
برای همین است که دکتر می خواهد بداند بیمار، اولین بار است مراجعه می کنند یا چندمین بار و گاهی منشی سؤال می کند ادامه مطلب...
مادرم ساعت پنج بعد از ظهر نوبت برای پزشک داشت. کارم را تعطیل کردم و او را به موقع به مطب رساندم. پزشک و مراجعان، زن بودند و در خیابان ماندم. تا اینکه مادر حدود ساعت هشت و نیم شب نوبت معاینه اش شد!! در این مدت من در خیابان ها سرگردان بودم و مادر با ابتلا به انواع بیماری، نمی دانم چه به سرش آمد!
مردی اواخر وقت به من گفت: به ما گفته اند که ساعت پنج و ربع اینجا باشیم اما هنوز نوبت ما نشده! ادامه مطلب...
شخصی گفت: مچ دست دوستم ورم کرد. پزشک متخصص ارتوپدی به او گفته بود که باید روی دستت عمل جراحی صورت گیرد و آن برآمدگی را در آورم.
اما دوستم به یکی از طبیب های سنتی (شکسته بند) مراجعه کرد. او روی برآمدگی،سکه گذاشت و محکم با پارچه ای بست. پس از مدت کوتاه درمان شد.
پزشکی تعریف کرد: به دلیل مسافرت دوستم ـ که پزشک است ـ قرار شد چند روز در مطبش طبابت کنم. در همان مطب، بخش تزریقات نیز دایر بود.
پس از گذشت یکی دو ساعت از طبابتم، شخصی که کارش تزریقات بود، به من اعتراض کرد که: چرا آمپول نمی نویسی؟!
گفتم: بیمارها نیاز نداشتند.
تزریقاتی گفت: ما با دکتر قرارداد داریم که برای مریض ها آمپول بنویسد!
سؤال:
تا به حال هیچ توجه کردید، (خیلی مواقع) پزشکانی که تزریقاتی کنارشان است، بیشتر آمپول می دهند؟!
«یکی از همشهریها (عباس حسین علی قاسم) تعریف میکرد، میگفت: این موتور را که میبینی مردم بهش میگن موتور روحانی ها؛ چون از وقتی که خریدم، سرویس مراسم ها بود و روحانی ها را برای سخنرانی میبردم. البته این مال بیش از بیست و چند سال قبله. یادم نمی ره یکبار حاج آقا سید رضا خدابیامرز را سوار کردم رفتیم یکی از روستاهای همسایه. قرار بود ادامه مطلب...
ایستاده از راست: شهید اصغر طیبی، حجت الاسلام ابراهیم صادقی ،مرحوم جانبازحسن صادقی، احمد صادقی و شهید میرزا حسین صادقی
نشسته از راست: رضا صادقی، شهید غلامی از مبارکه، ابراهیم جمشیدی ومحمود صادقی
شهدای عملیات بیت المقدس که درعکس مشاهده می فرمائید
شهید اصغر طیبی ،شهید میرزا حسین صادقی وشهید غلامی از مبارکه یادشان گرامی وراهشان پر رهرو
خاطراتی از ابوالفضل صادقی حسن آبادی: روی یک پل شناور به ابعاد یک متر در یک متر ونیم دراز کشیده بودم، خون ازناحیه سر ودستم بر اثر ترکش جاری بود و پل شناور با سرعتی زیاد چون قایقی بی ناخدا در طول اروند به طرف خلیج فارس در حرکت بود. اگر دست یا پایم را حرکت می دادم از ساحل غربی اروند به من شلیک می شد که ناگهان ادامه مطلب...
کجایند مردان بی ادعا
به اطلاع همشهریان بخصوص ایثارگران عزیز هشت سال دفاع مقدس می رساند موسسه فرهنگی قرآنی صادق آل محمد(ص) با همکاری وبلاگ حسن آباد اقدام به مسابقه خاطره نویسی از طرف رزمندگان دوران دفاع مقدس نموده ،که به بهترین خاطره طی مراسمی جایزه نفیسی اهدا ءخواهد شد،یادآورمی شود عزیزان می توانند در قسمت نظران خاطره خودرا بیان نمایند.
با توفیق خداوند، دومین کتاب از سری کتاب های وبلاگ «حسن آباد جرقویه»، که به خاطرات همشهری گرامی دکتر نادر منصوری اختصاص دارد، به چاپ رسید.
تمام هزینه ی کتاب را جناب دکتر نادر پرداخت و با توجه به دستی بودن چاپ و گرانی کاغذ، هرمجلد بیش از هفت هزار تومان در آمد اما بنا شد قیمت هرجلد هفت هزار تومان به فروش رسد.
شماره خیریه امام حسن مجتبی (ع)
0312-7533015
صبحها 8تا 12و عصرها 4تا 8 شب ادامه مطلب...
سید محمود فاطمی
حدود سال 1325ش دزدهایی از کهگیلویه و بویراحمد به حسن آباد آمدند. با اموال و گوسفندهایی که در مسیر دزدیده بودند و با سلاح حدود چهل روز در مزرعه ی درباغ ساکن بودند. در این مدت گوسفندانشان را در زمین های کشاورزی اطراف می چراندند و کسی جرأت اعتراض نداشت. مردم در این مدت ادامه مطلب...