رزمنده ابوالفضل صادقی حسن آبادی رزمنده ای که به مدت 44روز در خاک عراق و در عملیات بازپس,گیری فاو،بدون غذا و لباس وبا بدنی مجروح مفقوداأثر شد،وباخوردن شکوفه خرما وبرگ درخت توت آن روزها را سپری نمود.
مشروع مصاحبه آقای ابوالفضل صادقی حسن آبادی را در تار نمای سایت حسن آبادیها مشاهده نمائید.
یک بازدیدکننده: مدت زیاد بود که با یک طرف دهانم نمی توانستم غذا بخورم و آب گرم و سرد آنجا را به درد می آورد. تا اینکه دردش شدت گرفت به گونه ای که شب ها از شدت درد دندان در همان سمت، از خواب بیدار شده می خواستم فریاد بکشم.
داندان پزشکی معروف (که نوبت های چند ماهه می دهد) در یکی از مراکز دندان پزشکی معروف قم، به این نتیجه رسید که یک دندانم باید عصب کشی شود و چهار دندانپزشک جداگانه روی آن باید کار کنند و مجموعا حدود یک میلیون تومان برآورد هزینه ادامه مطلب...
یک بازدیدکننده: روزی فرزندم را نزد پزشکی بردم که کنار دستش تزریقاتی بود. فرزندم به دکتر گفت: سرم بنویسید.
دکتر جواب داد: تخت هایمان پر است! (و سرم ننوشت)
ملاک آمپول و سرم نوشتن این آقا، گنجایش تخت تزریقاتش بود نه نیاز بیمار!
یک بازدیدکننده: وقتی به متخصص گوش و حلق و بینی مراجعه کردم، گفت: سینوزیت داری.
یک پاکت پر از آمپول های چرک خشک کن و… داد
به خانه که آمدم، با خود گفتم: اگر این همه دارو را استفاده کنم، چیزی از من باقی نمی ماند! اعتنا نکردم.
پس از ده پانزده روز نگران شدم که نکند سینوزیت پیشرفت کند و مشکلات بیشتری بوجود آید؟ دستور مصرف داروها را فراموش کرده بودم.
دوباره به همان پزشک مراجعه کردم. ادامه مطلب...
یکی از دوستان: حدود ده سال پیش، دست چپم و همان قست از طرف سینه و پشت، درد می کشیدم. در قم بارها به پزشکان متعدد قلب و ستون فقرات مراجعه کردم. (برخی از آنها فوق تخصص داشتند)
درد و رنج سه چهار سال ادامه داشت و کارهای مختلف، با هزینه های سنگین (برخی را بیش از یکبار) انجام دادم از جمله:
نوار قلب، اکو، تست ورزش، سی تی اسکن، عکس هسته ای، آن ژیوگرافی، فیزیوتراپی، مصرف داروهای فراوان. ادامه مطلب...
یکی از بازدیدکنندگان وبلاگ: همسرم بد جور حالت تهوع داشت. از آنجا که نمی دانستیم به چه متخصصی مراجعه کنیم، نزد پزشک عمومی در درمانگاهی رفتیم. او سرم و آمپول و… تجویز کرد اما هیچ اثر نگذاشت.
چند روز بعد دوباره به همان درمانگاه ادامه مطلب...
یکی از بازدیدکنندگان وبلاگ: یکی از بستگان، از خارش مقعدش شکایت داشت. به او گفتم: قبل از مراجعه به پزشک، در اینترنت جستجو می کنم شاید راه درمانت را بیابم. عبارت «خارش مقعد» را در گوگل جستجو کردم. چند عامل برای آن را یافتم. سایتی یکی از عوامل آن راخوردن قهوه نوشته بود. ادامه مطلب...
دو تن از نوه های حجت الاسلام والمسلمین صادق حائری جم ـ که با هم برادر بودند (تصویر سمت راست) ـ در تاریخ 1393/5/23 دچار دل درد، سرگیجه و حالت تهوع می شوند. همان روز تا آخر شب سه بار بچه ها را نزد یک پزشک عمومی می برند و او آمپول و سرم و بعضی داروهای دیگر تجویز می کند اما بهبود نمی یابند تا اینکه پس از نیمه شب حال آنها به وخامت می گراید و با دار فانی وداع می کنند.
پس از گذشت چندین ماه، هنوز نزدیکان این مرحومان، ادامه مطلب...
دوستم گفت: مچ دست همسرم به شدت درد می کرد. پزشک متخصص گفت: فلان آمپول را بخر و بیاور تا به درون غضروف در مفصل تزریق کنم (با هزینه ی سنگین)
با پزشکی ـ که دوستم بود ـ در این زمینه مشورت کردم. گفت: به متخصص دیگر هم مراجعه کن. اگر او هم همین را گفت، آن وقت این کار را انجام بده.
پزشک متخصص دیگر گفت: بیمار به مدت یک ماه مچ بند ببندد و خوب می شود.
این کار را کردیم و دست او خوب شد.
به گفته ی یکی از دوستان: چند ماه بود که از درد کمر و پا زمین گیر شده بودم. پزشکان گفتند: باید روی کمرت عمل جراحی صورت گیرد.
از آنجا که راضی به عمل جراحی نمی شدم، به پزشک متخصص دیگر مراجعه کردم. گفت: هیچ مشکلی نداری؛ فقط عصبی است. آیا مشکلی پیش آمده که روی اعصابت اثر گذاشته؟
گفتم: چند ماه پیش با شریکم مشکل پیدا کردیم و…
گفت: راه درمانت این است که آن را فراموش کنی و…
من نیز به سفارش او عمل کردم و بزودی دردم برطرف شد و سه چهار سال است که سر پا شده ام.